Document Type : Original Article
Authors
1 Assistant Professor in Demography, Department of Sociology, University of Kurdistan, Sannandaj, Iran
2 Associate Professor, Department of Sociology, University of Kurdistan, Sannandaj, Iran
3 M.A in Sociology, Department of Sociology, University of Kurdistan, Sannandaj, Iran
Abstract
Keywords
مقدمه و بیان مسأله
امروزه در بیشتر جوامع، زنان نیز مانند مردان در بیرون از خانه مشغول بهکارند و با توجه به گسترش آن، نوع جدیدی از خانواده بنام خانوادههای دوشغله[1] شکل گرفته یا در حال شکلگرفتن است (Young & Long, 1998: 282). در این نوع از خانوادهها، زن و مرد افزون بر نقش همسری و والدینی، نقش شغلی نیز دارند و این موضوع برای زنان بهویژه در بسترهای سنتی که هنوز مشارکت اقتصادی و اشتغال آنان به نسبت مردان پایین است اهمیت بیشتری دارد؛ زیرا آنها علیرغم دارا بودن نقشهای خانوادگی، عهدهدار نقش دیگری هم شدهاند؛ بهگونهای که حتی با فاصله گرفتن از خانه، نگرانیِ انجام این امور آنان را رها نمیسازد. اگرچه بهنظر میرسد که نقش جدید زنان منجر به تسهیلاتی مانند افزایش درآمد، بهبود وضع اقتصادی و افزایش عزت نفس آنان شده، اما در عوض با مسأله تعارض کار و مناسبات خانوادگی نیز روبهرو شدهاند و با گرایش روزافزوناشان به بازار کار، همچون مردان و حتی بیشتر از آنان تعارض کار- خانواده را تجربه میکنند (Frone, Russell & Cooper, 1992: 68). دلیل این مسأله هم، آن است که نقش کاری زنان یک نقش غیرسنّتی بوده که عمدتاً درگیری کاریِ شدید برای آنها باعث میشود تا وقت زیادتری را برای نقش کاریشان قائل شوند و در نتیجه در پی انجام کارهای خانه با مشکل مواجه شوند (ربانی، جوادیان و عسکریندوشن، 1401: 72).
تعارض کار- خانواده، نوعی از تعارض بین نقشی است، که در آن فشار پدید آمده از نقشهای کاری از هر سو، ناهمساز است و چناچه نقشی برای فرد اهمیت بیشتری داشته باشد، فرد وقت بیشتری برای آن گذاشته و تعهد بیشتری نسبت به آن دارد که به تداخل در نقشهای دیگر منجر میشود (Greenhaus & Beutell, 1985: 73). در این وضعیت، پیامدهای تعارض نهتنها گریبانگیر خود فرد میشود، بلکه سازمان و در سطحی بالاتر، جامعه [و نهادهای دیگر از جمله خانواده و مناسبات آن همچون ازدواج و فرزندآوری] هم از آن بیتأثیر نخواهند ماند (شعبانیبهار، فراهانی و باقریانفاضل، 1391: 110). با توجه به اینکه در جامعه ایران بیشترین بار مسئولیت خانهداری و نگهداری از فرزندان بر دوش زنان است، هنگامی که آنها زمانی را به کار کردن در بیرون از منزل اختصاص میدهند، در تطبیق کار با نقشهای درون خانه، تعارض کار- خانواده ایجاد میشود (محمدیمقدم، مؤیدی و کشتکار، 1394: 22). در واقع، مشغلههای خانوادگی و افزایش مشارکت زنان در جامعه نقشهای زنان را دو چندان کرده به نحویکه گاهی برآوردن هر کدام از نقشها با دیگری در تناقض است و این امر میتواند بر رفتار و نگرش زنان نسبت به ازدواج و فرزندآوری تأثیر بگذارد.
در سالهای اخیر، تمایلات و رفتارهای مرتبط با تعهدات بلندمدت زندگی همچون ازدواج و فرزندآوری در جامعه ایران رو به تغییر نهاده است؛ بهعنوان مثال، میانگین سن ازدواج در کل کشور برای مردان و زنان به ترتیب از 25 و 5/18 در سال 1345 به 5/27 و 23 سال در 1395 رسیده است (مرکز آمار ایران، 1395- 1345). به همین نحو، نرخ باروری کل کشور از حدود 7/7 فرزند برای هر زن در سال 1345 شمسی به 5/5 فرزند در سال 1367، 8/2 فرزند در سال 1375، 1/2 فرزند در سال 1395 و 74/1 فرزند در سال 1400 رسیده است (مرکز آمار ایران، 1401). ملازم با تغییرات یاد شده، حضور زنان در عرصههای اجتماعی افزایش یافته و موفقیت بیشتری با اشتغال و ضرورت کسب آگاهی و دانش برای زنان ایجاد شده و آنها از موقعیت و پایگاه بالاتری نسبت به دهههای قبل برخوردار شدهاند. بررسی وضعیت زنان نقاط شهری شهر سنندج براساس شاخصهای فعالیت طی سالهای 1395- 1385، نشان میدهد که نرخ مشارکت اقتصادی آنان از 2/12 درصد در سال 1385 به 3/11 درصد در سال 1390 و 15 درصد در سال 1395 رسیده است (مرکز آمار ایران، 1395- 1385). اگرچه بهطور کلی نرخ مشارکت اقتصادی زنان در جامعه ایران نسبت به مردان بسیار پایین است، اما شاخص مذکور نشاندهنده حضور و تمایل بیشتر زنان سنندجی به مشارکت در امور و فعالیتهای اقتصادی است. بهعلاوه، نسبت بیکاری آنان طی دوره 1395- 1385 نیز نسبتاً کاهشی است. بهطوریکه نرخ بیکاری جمعیت فعال این زنان از 3/40 درصد در سال 1385 به 2/36 درصد در سال 1390 و 1/32 درصد در سال 1395 رسیده است. همچنین، تغییراتی در نوع فعالیت و اشتغال آنان نیز به وقوع پیوسته است. بهعنوان مثال، در حالیکه سهم اشتغال زنان سنندج در بخش کشاورزی در سال 1390 کمتر از 1 درصد یعنی 74/0 درصد بوده است، این نسبت در سال 1395 به 8/8 درصد رسیده است. به همین ترتیب سهم زنان شاغل در بخش صنعت و خدمات تغییر یافته و در بخش صنعت از 9/7 درصد به 2/6 درصد، و در بخش خدمات از 4/91 درصد به 85 درصد کاهش یافته است (مرکز آمار ایران، 1395- 1385). این اطلاعات گویای افزایش مشارکت زنان سنندج در عرصههای اجتماعی و اقتصادی طی سالهای اخیر است.
همزمان با کلیّت جامعه ایران، تغییرات مرتبط با باروری و ازدواج در استان کردستان هم به وقوع پیوسته و اکنون نیز در جریان است. بهعنوان مثال، نرخ باروری کل در کردستان از سال 1351 تا سال 1365 از 5/6 فرزند تا حدود 7 فرزند (و برخی سالها بیش از 8 فرزند) در نوسان بوده است. در سال 1375 به 3 و در سال 1379 به حدود 2 فرزند (عباسیشوازی، 1380؛ Abbasi-Shavazi & McDonald, 2005) و در سال 1385 به 9/1 فرزند رسید (Abbasi-Shavazi, McDonald & Hosseini-Chavoshi, 2009). همچنین، نرخ باروری کل در سال 1395، 01/2 و در سال 1400، 66/1 فرزند محاسبه شده است (مرکز آمار ایران، 1401). براساس دادهها، میانگین سن در اولین ازدواج به روش هاینل برای مردان و زنان این استان در سرشماری 1385 بهترتیب 8/25 و 2/23 سال و ارقام متناظر در سرشماری 1395 بهترتیب 2/27 و 2/23 سال بوده است (مرکز آمار ایران، 1385 و 1395). سالنامه آمارهای جمعیتی اداره کل ثبت احوال استان کردستان نیز حاکی استکه این ارقام بهترتیب برای مردان و زنان 8/27 و 8/23 سال است. ضمن اینکه، همین منبع، میانگین سن در اولین ازدواج برای مردان و زنان شهرستان سنندج در سال 1400 را (بهترتیب 6/28 و 8/24 سال) بالاتر از میانگین متناظر برای مردان و زنان کل استان و حتی کل کشور نشان داد (اداره کل ثبت احوال استان کردستان، 1401: 98). این تحولات به دلایل زیادی از جمله تغییرات اجتماعی، فرهنگی- ارزشی، شرایط اقتصادی، تغییر جایگاه و موقعیت زنان همچون ارتقای برابری جنسیت و ... صورت گرفته است (رضایی، 1390؛ خانی، 1394). مسأله مهمی که در این میان وجود دارد آن است که در کنار سایر پیشرانهای تأخیر ازدواج و فرزندآوری، میتوان برای عامل تعارض کار- خانواده نیز ردپایی یافت که موضوع اصلی این پژوهش است. با این فرض که زنان متمایل به مشارکت در کارهای خارج از خانه بوده و جامعه هم این بستر را برای آنان فراهم کرده باشد و چنانچه تقسیم نقشهای جنسیتی بهگونهای باشد که مسئولیت امور خانه و فرزندان را برعهده زنان بگذارد، ممکن است زنان در تطبیق کارهای مزدی و نقشهای درون خانه با مشکلات فراوانی روبهرو شوند. از اینرو، مادر شدن هزینههای بیشتری را به زنانی تحمیل میکند که شاغلاند یا به شغل یا حرفه خود بیشتر متعهدند (Wood & Newton, 2006: 343). این مشکلات ممکن است هم سبب ترک شغل (دعایی و دیگران، 1391: 78) پس از ازدواج و فرزندآوری و هم کاهش انگیزه سایر زنان از ورود به عرصههای اقتصادی- اجتماعی شود و ممکن است نیّات و برنامههای فرزندآوری زنان را هم تحت تأثیر قرار دهد (Torr & Short, 2004: 112؛ Miettinen, Basten & Rotkirh, 2011: 471). بر ایناساس، هدف از پژوهش حاضر، شناخت وضعیت تعارض کار- خانواده در بین زنان شاغل اعم از ازدواجنکرده و دارای همسر، و ارتباط آن با نگرشهای ازدواج- فرزندآوری است و در پاسخ به این سؤالات سازمان گرفته استکه: وضعیت تعارض کار- خانواده در بین زنان شاغل ازدواجنکرده و دارای همسر شهر سنندج چگونه است؟ و چه ارتباطی بین این تعارض و نگرش ازدواج و فرزندآوری زنان شاغل ازدواجنکرده و دارای همسر وجود دارد؟
مرور پیشینه پژوهش
اسحاقی و دیگران (1393) در مطالعه خود دریافتند که درخواستهای کاری و خانوادگی به همراه کاهش حمایتهای خانوادگی والدین زوجین جوان در خصوص نگهداری فرزندان در شهرهای بزرگ، زوجین را با اتخاذ راهبردهایی نظیر تأخیر در فرزندآوری، کاهش بُعد خانوار و کاهش تعداد فرزندان و فاصلهگذاری بین موالید سوق میدهد. رازقینصرآباد و حسینی (1398) نشان دادند که مادران شاغل دارای فرزند خردسال در تهران با چالشهای زیادی در زمینه ترکیب کارهای داخل و خارج از منزل از جمله نداشتن حمایتهای اجتماعی روبهرو هستند و اقدامات آنان برای کاهش تعارض کار- خانواده به نوعی تقابل فردی بوده است. براساس مطالعه صادقی و شهابی (1398)، اگرچه فرصتهای شغلی به میزان لازم و با توجه به تحصیلات برای زنان حال حاضر جامعه ایران فراهم نیست، امروزه دیگر آنها خود را منحصر به خانه و خانهداری نمیدانند و تمایل دارند هر چه بیشتر و مؤثرتر به عرصههای اجتماعی وارد شوند و تخصص و مهارت خود را بالفعل کنند. این تمایل متأخر در آنان، فرصتی برای خانهداری و فرزندآوری به سبک و سیاق مادران و مادربزرگهایشان باقی نمیگذارد و آنان در مسیر جدید به دنبال مدیریت ترکیب کار و بچه در زندگیشان هستند.
فووا[2] (2014) در یک مطالعه بینکشوری به این نتایج دست یافت که بسیاری از زنان بین انتخاب شغل و خانواده، همچنین به تعویق انداختن ازدواج و کاهش باروری در تعارض قرار دارند. طبق نتایج، در کشورهایی که ساعت کار طولانیتری دارند، ارتباط بین منابع اقتصادی زنان و نگرش منفی آنها نسبت به ازدواج قویتر بوده و ایجاد تعادل بین کار و مسئولیت خانواده دشوار است. کیم و کیم[3] (2017) در پژوهش خود در بین زنان کارگر متأهل بدون فرزند و مجرد در کره جنوبی نشان دادند که سطح حمایت سازمانها از زنان شاغل بسیار کم است و بیشتر روابط بهصورت سنتی است و این امر عامل مهمی در کاهش میل به ازدواج و فرزندآوری است. کالینز[4] (2020)، در پژوهش خود با مقایسه سیاستهای مختلف کار و خانواده در چهار کشور سوئد، آلمان، ایتالیا و ایالات متحده به شناسایی و تحلیل سه فرایند ادراک فرهنگی، انتساب و حل تعارض کار- خانواده دست یافت. این فرایندها در قالب درک افراد از ارتباط بین دولتهای رفاهی، بازار کار، نقش مردان و زنان در خانواده، درک مادران از تعارض کار- خانواده و ... در هر بستر بهصورت متمایز و مختلف ایدهآلها و نگرشهای خانواده را شکل میدهند. کیم و پاریش[5] (2020) در یک مطالعه طولی بر روی زنان شاغل کرهای نشان دادند که در دسترس بودن سیاستهای خانوادگی در محیطهای کاری تأثیر قابلتوجهی بر کاهش تعارض کار- خانواده در میان مادران بهعنوان سیاست فردی دارند و با این سیاستها، آنها به شکل آسودهتری به برنامههای فرزندآوری خود میپردازند.
در ارتباط با پژوهشهای انجام شده، چند نکته حائز اهمیت است: اول، محوریترین مسئله در زمینه روش این پژوهشها است که اکثریت آنها از نوع کیفی بودهاند. دوم، در این پژوهشها همچنان بحث بر سر این بوده استکه زنان شاغل چه نگرشی به ازدواج دارند؟ و این که به فراخور تغییر وضعیت شغلی، نگرش آنها نیز تغییر خواهد کرد یا نه؟ و کمتر به این نکته پرداختهاند که زنان در شرایط تعارض کار- خانواده، نگرش آنها به ازدواج و فرزندآوری چگونه است؟ در پژوهش حاضر، به این امر در دو جامعه آماری شامل زنان شاغل متأهل دارای همسر و زنان مجرد هرگز ازدواج نکرده پرداختهایم. البته، مسلماً از رهاوردهای نظری، روشی و دادهای پژوهشهای قبلی بهره بردهایم.
چارچوب نظری
یکی از نظریههای قابل استفاده برای تبیین موضوع و مسأله این پژوهش، نظریه تعارض نقش است. این نظریه به این نکته اشاره دارد که وقتی افراد در نقشهای متعددی شرکت میکنند که ناسازگار با هم هستند، تضادی بین نقشها بهوجود میآید. در این نظریه، زمان صرف شده در فعالیتهای درون نقش خانوادگی مثل مراقبت از فرزندان یا وابستگان بزرگسال را نمیتوان به فعالیتهای درون نقش کاری اختصاص داد. الزامات نقشهای مختلف ممکن است برای منابع زمانی محدود شخص رقابت کنند و فشارهای زمانی مرتبط با مشارکت در یک نقش ممکن است امکان سازگاری با تقاضاهای نقش دیگر را به لحاظ فیزیکی غیرممکن کند. اساساً زمان و انرژی صرف شده بر روی فعالیتهای مرتبط با خانواده نمیتواند صرف فعالیتهای مرتبط با کار شود، از این رو، تضاد کار- خانواده به وجود میآید (Liberman, 2012: 16). در تعارض کار- خانواده، افراد بین خواستههای نقش کاری و تقاضاهای نقش خانوادگی احساس تعارض میکنند و این امر منجر به افزایش فشار در آنها میگردد و آنها برای کاهش تعارض این نقشها و از دست ندادن حمایت اجتماعی، ملزم به ارائه سازوکار مناسب برای جبران این نقیضه میگردند.
نظریه دیگر، مربوط به نابرابری جنسیتی است. بحث محوری نظریه نابرابری جنسیتی این است که سطوح بسیار پایین باروری در کشورهای توسعهیافته امروزی میتواند با توجه به ناسازگاری در بین سطوح برابری جنسیتی موجود در نهادهای مختلف اجتماعی تبیین شود. فرض میشود که در کشورهای با سطوح بسیار پایین باروری، سطوح برابری جنسیتی در نهادهایی مانند آموزش و بازار کار که با فرد فرد مردم سر وکار دارند بالاست در حالیکه، از طرف دیگر، سطوح برابری جنسیتی موجود در نهادهایی که با مردم بهعنوان اعضای خانواده سروکار دارند پایین است. بر این اساس، اگر زنان در دستیابی به فرصتهایی مانند تحصیلات و اشتغال همطراز مردان شوند، اما این فرصتها با داشتن فرزندان شدیداً کاهش یابند، پس زنان بهطور متوسط تعداد فرزندانی را که میخواهند به دنیا آورند محدود میکنند. در حالیکه برابری جنسیتی در نهادهای فردمحور تمامی کشورهای توسعهیافته افزایش یافته است، مدل نانآور مرد هنوز هم زیربنای نهادهای اجتماعی خانوادهمحور است. جامعه سنتیتر از نظر نظام خانوادگی، دارای سطوح بالاتری از ناسازگاری در بین نهادهای اجتماعی و در نتیجه باروری پایینتر است (McDonald, 2001: 21-22).
نظریه دیگر در زمینه تعارض کار- خانواده، نظریه حمایت اجتماعی است. بر این اساس زمانی که افراد از سوی خانواده، همکاران یا نهادهای اجتماعی کمک یا حمایتی دریافت نمیکنند، برای کاهش تعارض و مشکلات مربوط به ترکیب کار و خانه سعی میکنند بهصورت انفرادی عمل کنند. در این شرایط تأخیر در ازدواج یا فرزندآوری یا کاهش تعداد فرزندان، از سازوکارهای تعادلبخشی برای امور مربوط به داخل و بیرون از منزلاند. حمایت اجتماعی شامل ابعاد مختلف همچون احساس ذهنی تعلق، پذیرش، محبوب و با ارزش بودن و نیز امکان دریافت کمک در وضعیت اضطراری تعریفشده و کمک و آرامشی است که کسی از رابطههای پایدار و مداوم با شخص یا گروهی انتظار دارد (حیدری و دهقانی، 1387: 56؛ Bernardi & Klarner, 2014: 635). حمایت اجتماعی میتواند تصمیم به ازدواج و داشتن فرزند را در سالهای اول ازدواج یا در شرایطی که زن و شوهر هنوز در حال تحصیلاند یا هنوز به شغل پایداری دست نیافتهاند ولی تمایل به فرزندآوری دارند، تسهیل کند (Buhler & Fratczak, 2007: 376). در جوامعیکه نهادهای اجتماعی، حمایت بیشتری درباره مراقبت از کودک انجام میدهند، زنان دانشجو یا زنان شاغل در ترکیب کار خانه و کار بیرون با مشکلات کمتری روبهرو هستند (Kirk, 2004: 375).
تبیین نظری دیگر، منابع اقتصادی زنان است. مدل تخصصی و معاملاتی این نظریه علت تعویق، عدم ازدواج و بیثباتی زناشویی را افزایش مشارکت زنان در نیروی کار و استقلال اقتصادی آنها میداند. براساس این نظریه، زنان در سرمایه انسانی مرتبط با خانواده سرمایهگذاری میکنند و مردان در سرمایه انسانی مرتبط با بازار سرمایهگذاری میکنند و آنها را در خانواده به اشتراک میگذارند. با این حال زنان با به دست آوردن منابع مربوط به بازار، مشوقهای اقتصادی منجر به کاهش ازدواج و تشکیل خانواده برای آنها میشود (Oppengimer, 1997؛ South, 2001). با توجه به نظریه اقتصادی میتوان گفت که امروزه با گسترش روزافرزون تحصیلات دانشگاهی و ورود زنان به بازار کار، این امر باعث میشود که زنان به منابع اقتصادی بیشتری نسبت به گذشته برخوردار شوند. همچنین مشارکت بیشتر زنان منجر میشود که دستاوردهای بیشتری برای آنها به ارمغان آورد و آنها بهعنوان رقبای تجاری برای مردان محسوب میشوند. در نهایت احساس استقلال اقتصادی، منجر به تعویق انداختن ازدواج و عدم تمایل به فرزندآوری در میان آنان میگردد.
در این مطالعه، مبتنی بر مباحث نظری این فرضیه مطرح و بررسی میگردد که؛ بین تعارض کار- خانواده و نگرش زنان ازدواجنکرده و دارای همسر شاغل به سن ازدواج و تعداد فرزند ایدهآل بهترتیب رابطه مستقیم و معکوس وجود دارد.
روش و دادهها
تحقیق حاضر از نظر ماهیت دادهها، کمّی است و با روش پیمایشی و تکنیک پرسشنامه محققساخته انجام گرفت. پرسشنامه پژوهش مستخرج از ادبیات تحقیق بوده و از نظر اعتبار (روایی) و پایایی، بهشکل صوری و با آزمون آلفای کرونباخ مورد بررسی پیشین قرار گرفت. قلمرو مکانی تحقیق، سنندج مرکز استان کردستان و بزرگترین شهر استان است. جامعه آماری تحقیق، تمامی زنان 15 تا 49 ساله شاغل شهر سنندج اعم از ازدواجنکرده و دارای همسر استکه تعداد آنها براساس سرشماری سال 1395، 17779 نفر میباشد. بر این اساس، حجم نمونه براساس فرمول کوکران 376 نفر برآورد شده است. برای انتخاب نمونهها از نمونهگیری چندمرحلهای استفاده شد. در مرحله اول، براساس سهم زنان شاغل در دو بخش دولتی و خصوصی نمونهها براساس طبقهای نامتناسب تخصیص داده شد، یعنی 188 پرسشنامه به زنان شاغل در بخش دولتی و 188 پرسشنامه به زنان شاغل در بخش خصوصی اختصاص یافت. در مرحله دوم، با هدف لحاظ تنوع شغلی زنان و براساس تهیه لیستی از سازمانها، ادارات، شرکتها و سایر بخشهای شغلی، به شکل طبقهای نامتناسب نمونهها بر کل این بخشها تقسیم گردید، یعنی با تقسیم مشاغل زنان به رستههای پرستار، معلم، خدماتی، کارمند، بازاری، تکنسین داروخانه و آزمایشگاه، کارمند شرکتهای خصوصی و سایر مشاغل به هر رسته 47 پرسشنامه اختصاص داده شد. در مرحله سوم، براساس مشخص کردن نوع و سنخ فعالیت سازمانها، ادارات و شرکتها بهصورت قرعهکشی در هر بخش، یک مکان یا سنخ و طبقه شغلی انتخاب گردید. در نهایت، با در دست داشتن نامه معرفی دانشگاه و مراجعه به اداره، شرکت یا سنخ شغلی مشخص شده، پرسشنامهها به زنان منتخب در هر بخش (خصوصی شامل صندوقدار، بازاریاب، آبدارچی، تکنسین آزمایشگاه و داروخانه و ... و دولتی شامل شهرداری، بانک، آموزش و پروش، علوم پزشکی) تحویل و از آنان درخواست میشد که پرسشنامه را تکمیل و به پرسشگر عودت نمایند. با این روند، در مجموع اطلاعات 338 پرسشنامه بینقص مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت.
در جدول 1، متغیرهای تحقیق، گویههای مورد استفاده برای سنجش آنها، ضریب پایایی و حداقل و حداکثر مقدار مورد انتظار نشان داده شده است. برای سنجش متغیر تعارض کار- خانواده از پرسشنامه 18 گویهای تعارض کار- خانواده کارلسون، کاچمار و ویلیامز[6] (2000) استفاده شد. نگرشهای ازدواج و باروری براساس مطالعه هین و دیگران[7] (2011) سنجیده شد. متغیر حمایت اجتماعی در خانواده با استناد به مقیاس کینگ و دیگران[8] (1995) سنجیده شد. منابع اقتصادی «هر خصوصیت، وضع یا دارایی است که امکان تأثیرگذاری دارنده آن را بر شخص یا گروه دیگر افزایش دهد (لاجوردی، 1376: 16). برای سنجش این متغیر از ترکیب متغیرهای سطح تحصیلات، بخش اشتغال، وضعیت استخدام، منزلت شغلی، هزینه ماهیانه و وضعیت دارایی و مالکیت چیزهای باارزش همچون خانه، ماشین و ... استفاده شد. انتظارات نقش خانوادگی رشته درخواستهایی است که از متصدی آن نقشها انتظار میرود (رستگار خالد، مصلحی جانیان و آذرنگ، 1394: 141). این متغیر در 6 گویه در مقیاس ترتیبی سنجیده شد. برای سنجش نابرابری جنسیتی در خانواده با استناد به شاخصهای مطالعات مالمیر و ابراهیمی (1399) و پژهان و عرب (1396) در سؤالی پرسیده شد که: در خانواده پاسخگو، یک زن در موارد مشخصشده تا چه حد مرجع نهایی تصمیمگیری است؟ علاوهبر متغیرهای فوق، ویژگیهای زمینهای پاسخگویان نیز مورد سؤال قرار گرفت.
جدول 1- گویههای مورد استفاده برای سنجش متغیرهای تحقیق، ضریب پایایی و حداقل و حداکثر مقدار مورد انتظار
متغیر و تعداد گویه/ سؤال |
گویهها |
پاسخها و شیوه نمرهگذاری |
ضریب پایایی (آلفای کرونباخ) |
حداقل و حداکثر نمره مورد انتظار |
تعارض کار- خانواده، 18 گویه |
1) اگرچه کارم را دوست دارم اما من را از فعالیتهای خانوادگی باز میدارد. 2) وقت یا زمانی را که به شغلم اختصاص میدهم باعث میشود از فعالیتهای منزل عقب بمانم. 3) بهدلیل مدت زمانیکه برای مسئولیتهای کاری صرف میکنم، برخی از فعالیتهای خانوادگی را از دست میدهم. 4) زمانی را که باید برای مسئولیتهای خانوادگی صرف کنم اغلب با مسئولیتهای کاریام تداخل دارد. 5) زمانی را که به خانوادهام اختصاص میدهم اغلب باعث میشود که نتوانم وقتم را به فعالیتهای مفید شغلیام اختصاص دهم. 6) به دلیل مدت زمانی که باید برای مسئولیتهای خانوادگی صرف کنم، مجبورم فعالیتهای کاری را از دست بدهم. 7) وقتی از سر کار به خانه برمیگردم، اغلب آنقدر دلسرد هستم که نمیتوانم در فعالیتها و مسئولیتهای خانوادگی نقش فعالی داشته باشم. 8) من اغلب وقتی از سر کار به خانه برمیگردم از نظر روحی آنقدر خسته هستم که مانع توجه به خانوادهام میشود. 9) به دلیل فشارهای محل کارم، گاهی اوقات وقتی به خانه میآیم آنقدر استرس دارم که نمیتوانم کارهایی را که باب میلم است انجام دهم. 10) به دلیل تنش و استرس در خانه، اغلب در محل کار هم درگیر مسائل خانوادگی هستم. 11) از آنجا که اغلب تحت فشار مسئولیتهای خانوادگی هستم، بهسختی میتوانم بر روی کارم تمرکز داشته باشم. 12) تنش ناشی از زندگی خانوادگی، اغلب قابلیتم برای انجام امور شغلی را ضعیف میکند. 13) شیوههای حل مسئله را که در شغلم به کار میبرم در حل مشکلات خانه مؤثر نیست. 14) رفتاری را که برای من در محل کار مؤثر و ضروری است در خانه نتیجه برعکس دارد. 15) رفتارهایی که در محل کار انجام میدهم و باعث میشود فرد مؤثری باشم، لزوماً سبب نمیشود که مادر یا همسر (یا دختر) بهتری در خانه باشم. 16) به نظر میرسد رفتارهایی که در خانه برای من مؤثر است در محل کار مؤثر نیستند. 17) رفتاری که برای من در خانه مؤثر و ضروری است در محل کار نتیجه برعکس خواهد داشت. 18) به نظر نمیرسد شیوههای حل مسئلهای که برای من در خانه راهگشا هستند در محل کار هم مفید باشند. |
کاملاً موافق (1)، |
876/0 |
18- 90 |
سن ایدهآل ازدواج و تعداد فرزندان ایدهآل، 2 سؤال |
به نظر شما بهترین سنی که یک دختر میتواند ازدواج کند، حداقل و حداکثر چه سنی است؟ و - به نظر شما، امروزه برای هر زن و شوهر چند فرزند ایدهآل است؟ |
بهصورت باز |
--- |
--- |
حمایت اجتماعی خانواده از فرد، 19 گویه |
1) اعضای خانوادهام چندان علاقهای به شنیدن در مورد روز کاری من ندارند. 2) اعضای خانوادهام در انجام کارهای خانه با من همکاری میکنند. 3) وقتی با اعضای خانواده در مورد کارم صحبت میکنم، کسی به من گوش نمیدهد. 4) انگار اعضای خانوادهام همیشه از من میخواهند که برایشان کاری انجام دهم. 5) هر یک از اعضای خانواده من سهم خود را از کارهای خانه انجام میدهد. 6) وقتی روز کاری سختی دارم، اعضای خانواده سعی میکنند به من روحیه بدهند. 7) اعضای خانوادهام به شغل من علاقهمند هستند. 8) وقتی از کارم ناامید میشوم، اعضای خانوادهام سعی میکنند به من امید بدهند. 9) ای کاش اعضای خانوادهام به شغلی که دارم اهمیت بیشتری میدادند. 10) اعضای خانوادهام نمیخواهند به مسائل کاری مربوط به من توجهی نشان دهند. 11) اعضای خانوادهام احترام کمی برای شغل من قائل هستند. 12) اگر کارم بسیار سخت باشد، یکی از اعضای خانواده مسئولیتهای اضافی خانه را برعهده میگیرد. 13) اعضای خانوادهام از شنیدن موفقیتهای من در محل کار لذت میبرند. 14) زمانی که قرار است دیر سر کار حاضر شوم میتوانم روی کمکهای اعضای خانوادهام حساب کنم. 15) اعضای خانوادهام نگرش مثبتی نسبت به کار و شغل من دارند. 16) وقتی در محل کار مشکلی دارم، اعضای خانواده ابراز نگرانی میکنند. 17) وقتی از کارم ناراحت میشوم اعضای خانواده با من همدردی میکنند. 18) من در خانه زمان بسیار زیادی از خودم را صرف جمع کردن اعضای خانواده میکنم. 19) اگر در محل کار مشکلی داشته باشم، معمولاً آن را با اعضای خانواده در میان میگذارم. |
کاملاً موافق (5)، |
793/0 |
19- 95 |
انتظارات نقش خانوادگی، 6 گویه |
1) در خانواده ما انتظار میرود تمام امور مربوط به نگهداری و مراقبت از بچه برعهده زن باشد. 2) در خانواده ما انتظار میرود آشپزی و آماده کردن غذا برای خانواده برعهده زن باشد. 3) در خانواده ما خرج کردن پول و سایر امور مربوط به بیرون از خانواده برعهده مرد است. 4) در خانواده ما تمام امور مربوط به نظافت خانه برعهده زن است. 5) در خانواده ما انتظار میرود یک زن اول مادری، همسری و یا کدبانویی کند تا اینکه به مشاغل بیرون از خانه بپردازد. 6) در خانواده ما این انتظار از من هست که پذیرای مهمانان باشم. |
کاملاً موافق (5)، |
728/0 |
6- 30 |
نابرابری جنسیتی در خانواده، 15 گویه |
1) انتخاب محل یا محله زندگی، 2) سرمایهگذاریهای بزرگ مثل خرید اتومبیل، خانه، طلا و جواهرات و ... ، 3) اشتغال و نوع شغل، 4) تحصیل، 5) ازدواج و سایر امور فرزندان، 6) نحوه گذران اوقات فراغت (سفر، گردش، تفریح و مهمانی)، 7) تصمیم در مورد بچهدار شدن و تعداد فرزندان، 8) رفتن به منزل والدین، 9) شرکت در میهمانیهای خانوادگی بهتنهایی، 10) رفتن به منزل دوستان، 11) بیرون رفتن با دوستان بهطور مجردی، 12) مسافرت خارج از شهر بهتنهایی، 13) خرج کردن پول برای خانواده، 14) خرید وسایل مورد نیاز منزل، 15) امور شخصی مانند نوع لباس پوشیدن و آرایش کردن. |
بسیار زیاد (5)، |
875/0 |
15- 75 |
یافتهها
1- ویژگیهای جمعیتی و توصیفی نمونه تحقیق
نمایی از ویژگیهای جمعیتی پاسخگویان به قرار زیر بوده است: میانگین سن پاسخگویان حدود 35 سال بود. بیشتر پاسخگویان معادل 2/59 درصد دارای همسر، 5/35 درصد از کل نمونه هرگز ازدواجنکرده و معادل 3/5 درصد نیز بیهمسر در اثر فوت یا طلاق بودند. نرخ فرزندآوری در بین زنان شاغل مورد مطالعه پایین بوده است. بهطوریکه، میانگین تعداد فرزند در بین زنان یکبار ازدواجکرده یا دارای همسر 2/1 فرزند بود. بیشترین افراد نمونه در این پیمایش با 5/86 درصد دارای تحصیلات دانشگاهی بوده و بقیه در سایر وضعیتها توزیع شدند. از نظر اشتغال، 3/50 درصد از زنان در بخش دولتی و 7/49 درصد در بخش خصوصی شاغل بودند. بیشتر زنان در این پیمایش (معادل 5/54 درصد)، بهصورت قراردادی و یا خودکارفرما و مستقل شاغل بودند. همچنین، میانگین سابقه اشتغال پاسخگویان حدود 5/9 سال و میانگین تعداد ساعت کار در شبانهروز آنان، حدود 5/7 ساعت بود. در نهایت، میانگین هزینه ماهیانه زنان شاغل حدود پنج میلیون و سیصد و هفتاد هزار تومان بود.
در جدول 2، توزیع پاسخگویان برحسب سطح تعارض کار- خانواده و سایر متغیرهای مستقل بهتفکیک برای زنان هرگز ازدواجنکرده و دارای همسر آمده است. میانگین شاخص تعارض کار- خانواده در هر دو دسته از زنان نزدیک به 51 بوده است. اگر 54 را به معنای مقدار متوسط شاخص در نظر بگیریم، میتوان گفت که تعارض کار- خانواده در بین زنان شاغل در این مطالعه متوسط بوده است. مقولهبندی شاخص تعارض کار- خانواده و توزیع بیش از 63 درصد هر دوی زنان ازدواجنکرده و دارای همسر در مقوله متوسط گویای این وضعیت است. اگرچه بهطور منطقی انتظار میرفت که این تعارض در بین زنان دارای همسر بالاتر باشد، اما نتایج چنین چیزی را تصریح نمیکنند.
میانگین شاخص حمایت اجتماعی در خانواده برای زنان ازدواجنکرده 6/67 و رقم متناظر برای زنان دارای همسر 3/64 بوده است. اگرچه نتایج، حمایت اجتماعی در هر دو دسته از زنان شاغل را بیش از متوسط نشان میدهند، اما تفاوت اندکی در توزیع افراد در مقولهها به چشم میخورد. مشاهده میشود که توزیع زنان دارای همسر در دو مقوله «کم» و «متوسط» بیشتر، اما توزیع زنان ازدواجنکرده در مقوله «زیاد» چشمگیرتر بوده است. بدین ترتیب میتوان ملاحظه کرد که در جامعه مورد مطالعه، حمایتهای اجتماعی دریافتی از طرف زنان ازدواجنکرده کمی بیش از زنان دارای همسر است و این مسأله میتواند در شکلگیری ایدهها و نگرشهای خانوادگی آنان اثرگذار باشد.
نکتهای که با ملاحظه میانگین شاخص منابع اقتصادی فرد در خانواده به ذهن خطور میکند آن استکه در سنندج و به احتمال نسبتاً زیاد در دیگر نقاط کشور، زنان دارای همسر بهلحاظ فردی از منابع اقتصادی بهرهمند شده یا هستند، اما از نظر حمایتهای اجتماعی درون و بیرون خانوادگی چندان بهرهمند نیستند. همانطور که در جدول و یافتههای مرتبط با این متغیر ملاحظه میشود، بیشتر زنان ازدواجنکرده در دو مقوله «متوسط» و «ضعیف» توزیع شدهاند حال آنکه، بیشتر زنان دارای همسر در دو مقوله «متوسط» و «قوی» قرار گرفتهاند.
نتایج مربوط به متغیر انتظارات نقش خانوادگی نیز قابل تأمل است. در حالیکه زنان ازدواجنکرده بیشتر در وضعیت «بینابین» توزیع شدهاند، توزیع زنان دارای همسر هم در مقوله سنتی و هم مدرن به نسبت زنان ازدواجنکرده بیشتر بوده است. البته میانگین این شاخص برای زنان ازدواجنکرده طبق انتظار و به خاطر قرار گرفتن بیشتر آنها در معرض مضامین و مؤلفههای مدرن، کمی بالاتر است.
در نهایت، میانگین شاخص نابرابری جنسیتی در خانواده در زنان ازدواجنکرده برخلاف انتظار، اندکی بالاتر از رقم متناظر برای زنان دارای همسر بوده است. در توزیع افراد در مقولهها هم ملاحظه میشود که رقم افراد ازدواجنکرده در مقوله «زیاد» به نسبت بالاتر است. در توضیح دلیل این تفاوت، نمیتوان سوگیری پاسخ در میان زنان دارای همسر را از نظر دور داشت، زیرا بیشتر سؤالات خود آنها را خطاب قرار داده است، حال آنکه ممکن است زنان ازدواجنکرده در بیان پاسخها صادقانهتر عمل کرده باشند. بههر صورت، نتایج ذکر شده حاصل از جدول 2، گویای وضعیت مبهمی در متغیرهای مستقل مطالعه است.
جدول 2- توزیع پاسخگویان برحسب سطح تعارض کار- خانواده و سایر متغیرهای مستقل
متغیرها، سطح و آماره |
زنان هرگز ازدواجنکرده |
زنان دارای همسر |
|||
فراوانی |
درصد |
فراوانی |
درصد |
||
تعارض کار-خانواده |
کم |
32 |
7/26 |
53 |
5/26 |
متوسط |
76 |
3/63 |
129 |
5/64 |
|
زیاد |
12 |
0/10 |
18 |
0/9 |
|
میانگین حداقل حداکثر |
9/50 27 82 |
6/50 21 88 |
|||
حمایت اجتماعی در خانواده |
کم |
2 |
7/1 |
8 |
0/4 |
متوسط |
72 |
0/60 |
142 |
0/71 |
|
زیاد |
46 |
3/38 |
50 |
0/25 |
|
میانگین حداقل حداکثر |
6/67 43 91 |
3/64 23 95 |
|||
منابع اقتصادی فرد در خانواده |
ضعیف |
39 |
5/32 |
24 |
0/12 |
متوسط |
52 |
3/43 |
115 |
5/57 |
|
قوی |
16 |
3/13 |
52 |
0/26 |
|
نامعلوم |
13 |
8/10 |
9 |
5/4 |
|
میانگین حداقل حداکثر |
1/8 0 99 |
4/13 1 99 |
|||
انتظارات نقش خانوادگی |
مدرن |
11 |
2/9 |
30 |
0/15 |
بینابین |
77 |
2/64 |
111 |
5/55 |
|
سنتی |
32 |
7/26 |
59 |
5/29 |
|
میانگین حداقل حداکثر |
1/19 6 29 |
8/18 9 30 |
|||
نابرابری جنسیتی در خانواده |
کم |
3 |
5/2 |
14 |
0/7 |
متوسط |
74 |
7/61 |
120 |
0/60 |
|
زیاد |
43 |
8/35 |
66 |
0/33 |
|
میانگین حداقل حداکثر |
5/54 32 75 |
5/53 26 73 |
|||
جمع کل پاسخگویان* |
120 |
0/100 |
200 |
0/100 |
*18 نفر از پاسخگویان بیهمسر در اثر طلاق یا فوت همسر بودند که وضعیت مرتبط با آنها گزارش نشده است.
2- توزیع نگرشها به سن ایدهآل ازدواج و تعداد فرزند ایدهآل
در سؤالی از زنان ازدواجنکرده پرسش بعمل آمد که: «به نظر شما بهترین سنی که یک دختر میتواند ازدواج کند، حداقل و حداکثر چه سنی است؟». نتایج پاسخ به این سؤال در جدول 3، بیانگر آن استکه 50 درصد از پاسخگویان متوسط 6/24 تا 1/29 سال را بهترین بازه سنی برای ازدواج دختران میدانند. حدود 31 درصد نیز فاصله بین 20 تا 5/24 سال و حدود 19 درصد هم سنین بیش از 2/29 سال را برای ازدواج مناسب دانستهاند. همانطورکه مشاهده میشود پاسخگویان، میانگین 6/26 سال را ایدهآلترین سن برای ازدواج دانسته و رقم حداقل و حداکثر این شاخص از نظر آنان بهترتیب 20 و 5/32 سال بوده است.
جدول 3- توزیع پاسخگویان ازدواجنکرده بر حسب نگرش در مورد سن مناسب ازدواج دختران
رده سنی مناسب برای ازدواج دختران |
فراوانی |
درصد |
درصد تراکمی |
5/24- 20 سال |
37 |
8/30 |
8/30 |
1/29- 6/24 سال |
60 |
0/50 |
8/80 |
2/29 سال و بالاتر |
23 |
2/19 |
100.0 |
جمع |
120 |
100.0 |
|
میانگین |
6/26 |
در جدول 4، توزیع زنان دارای همسر در خصوص نگرش به تعداد فرزند ایدهآل برای زوجین امروزی آمده است. طبق نتایج، از کل پاسخگویان، 5/17 درصد داده غیرمعتبر وجود داشته است. با در نظر گرفتن پاسخهای معتبر، 60 درصد تعداد دو فرزند را برای زوجین امروزی ایدهآل دانستهاند. در سوی دیگر، تنها حدود 13 درصد، سه فرزند و بیشتر را ایدهآل و 3 درصد هم نداشتن فرزند را ایدهآل دانستهاند. بقیه پاسخگویان در مقوله یک فرزند توزیع شدهاند. همچنین، میانگین تعداد فرزند ایدهآل از نظر پاسخگویان حدود 9/1 و رقم حداقل و حداکثر صفر و چهار بوده است.
جدول 4- توزیع پاسخگویان دارای همسر بر حسب نگرش به تعداد فرزند ایدهآل
برای زوجین امروزی
نگرش درباره تعداد فرزند ایدهآل برای زوجین امروزی |
فراوانی |
درصد |
درصد معتبر |
هیچ فرزندی |
5 |
5/2 |
0/3 |
1 |
40 |
0/20 |
2/24 |
2 |
99 |
5/49 |
0/60 |
3 فرزند و بیشتر |
21 |
5/10 |
7/12 |
جمع |
165 |
5/82 |
0/100 |
بیپاسخ |
11 |
5/5 |
|
نمیداند |
24 |
0/12 |
|
میانگین |
87/1 |
3- آزمون روابط میان متغیرهای پژوهش
در ادامه، رابطه بین متغیرهای اصلی، تعارض کار-خانواده و نگرش زنان ازدواجنکرده و دارای همسر به سن ایدهآل ازدواج و تعداد ایدهآل فرزند تحلیل میَشود و در نهایت، نتایج تحلیل چندمتغیره ارائه و مورد بحث قرار میگیرد.
در جدول 5، رابطه بین تعارض کار- خانواده و نگرش به حداقل سن مناسب ازدواج از یک طرف و نگرش به تعداد فرزند ایدهآل از طرف دیگر، آورده شده است. طبق انتظار رابطه بین دو متغیر اول مستقیم است. بهعبارت دیگر، زنان ازدواجنکردهای که تجربه تعارض بالاتری داشتهاند، سن بالاتری را برای ازدواج دختران مناسب دانستهاند. مقدار این رابطه متوسط به پایین و در سطح پنج درصد معنیدار است. رابطه بین دو متغیر تعارض کار- خانواده و نگرش به تعداد فرزند ایدهآل برای زوجین امروزی نیز مطابق با انتظار بوده است. رابطه بین این دو متغیر هر چند چندان قوی نیست و در سطح پنج درصد معنیدار است، اما طبق انتظار معکوس است. بهعبارت دیگر، زنان دارای همسری که تجربه تعارض بالاتری داشتهاند، به نسبت تعداد فرزند کمتری را ایدهآل دانستهاند. بنابراین، در شرایطیکه وضعیت اقتصادی- اجتماعی سخت امروزه و تغییرات ساختاری، خواهان مشارکت بیشتر زنان در فعالیتهای بیرون از خانه است و در کل جامعه ایران و بهویژه در شهری مانند سنندج راه فعالیتهای اقتصادی رسمی برای آنان کمتر هموار است، حل و رفع این تعارض میتواند به تحقق ازدواج و فرزندآوری کمک نماید.
جدول 5- رابطه (ضریب پیرسون) بین تعارض کار- خانواده و
نگرشهای ازدواج و فرزندآوری
متغیرها |
نگرش به حداقل سن مناسب ازدواج |
نگرش به تعداد فرزند ایدهآل |
تعارض کار-خانواده |
*0.210 |
*190/0- |
معنیداری (دو طرفه) |
0.021 |
034/0 |
تعداد (نفر) |
120 |
182 |
*همبستگی در سطح 05/0 معنیدار است
در پایان و در پاسخ به این سؤال که "تعارض کار- خانواده در ترکیب با سایر متغیرهای پژوهش چه میزان از تغییرات نگرشهای ازدواج و فرزندآوری را توضیح میدهد؟"، از تحلیل رگرسیون چندمتغیره خطی استفاده شد. این تحلیل برای دادههایی مناسب است که معمولاً در سطح سنجش فاصلهای هستند. بر این اساس، متغیر وابسته در دو مرتبه، یکی نگرش به حداقل سن مناسب ازدواج در میان زنان شاغل ازدواجنکرده و دیگری نگرش به تعداد فرزند ایدهآل در میان زنان شاغل دارای همسر است. این متغیرها در اصل در مقیاس فاصلهای و شبهفاصلهای سنجیده شده و لذا نخستین قدم استفاده از آزمون رگرسیون خطی چند متغیره فراهم بوده است. برخی از متغیرهای پیشبین هم همین شرایط را داشتند، اما برخی از متغیرهای زمینهای ابتدا بهصورت تصنعی درآمدند.
جدول 6، خروجیهای مربوط به تحلیل رگرسیون چندمتغیره نگرش زنان شاغل ازدواجنکرده به حداقل سن مناسب ازدواج و نگرش زنان دارایهمسر به تعداد فرزند ایدهآل را نشان میدهد. در هر دو مورد مدل تا دو گام پیشرفته و ضریب همبستگی چندگانه بین متغیرهای وارد شده در مدل دوم، نسبتاً قوی و بهترتیب 50/0 و 66/0 بوده است. همچنین، مدل نهایی رگرسیونی در هر دو مورد در سطح یک درصد معنیدار است (Sig.= 0.000).
جدول 6- خلاصه و معنیداری مدل و ضرایب و اهمیت نقش متغیرها
تحلیل رگرسیون |
مدل |
مقدار R |
مقدار مجذور R |
مقدار تعدیلشده مجذور R |
خطای استاندارد برآورد |
||
نگرش زنان ازدواجنکرده به حداقل سن مناسب ازدواج |
1 |
0.431 |
0.186 |
0.177 |
2.625 |
||
*2 |
0.500 |
0.250 |
0.234 |
2.533 |
|||
متغیرها |
ضرایب استاندارد نشده |
ضرایب استاندارد شده (Beta) |
t |
معنیداری |
|||
B |
خطای استاندارد |
||||||
مقدار ثابت |
19.810 |
1.215 |
- |
16.302 |
0.000 |
||
وضعیت استخدام (پارهوقت مرجع) |
2.892- |
0.626 |
0.414- |
4.621- |
0.000 |
||
تعارض کار خانواده |
0.065 |
0.023 |
0.254 |
2.837 |
0.006 |
||
نگرش زنان دارای همسر به تعداد فرزند ایدهآل |
1 |
0.635 |
0.404 |
0.401 |
0.689 |
||
*2 |
0.657 |
0.431 |
0.425 |
0.675 |
|||
متغیرها |
ضرایب استاندارد نشده |
ضرایب استاندارد شده (Beta) |
t |
معنیداری |
|||
B |
خطای استاندارد |
||||||
مقدار ثابت |
0.858- |
0.354 |
- |
2.427- |
0.016 |
||
تعارض کار- خانواده |
0.064- |
0.013 |
0.429- |
4.813- |
0.000 |
||
سن |
0.036 |
0.012 |
0.265 |
2.971 |
0.003 |
*معنیداری مدل (F): 000/0
نتایج نهایی آزمون رگرسیون چندمتغیره نگرش به حداقل سن مناسب ازدواج و در واقع، ضرایب استاندارد نشده و استاندارد شده متغیرهای وارد شده در تحلیل حاکی استکه از 12 متغیر مستقل وارد شده در معادله، تنها دو متغیر وضعیت استخدام (سایر وضعیتهای استخدامی به غیر از پارهوقت) و شاخص تعارض کار- خانواده دارای رابطه معنیدار با متغیر وابسته بوده و بقیه متغیرها از مدل خارج شدهاند. همچنین، با توجه به مقدار بتا، اول وضعیت استخدام (414/0-) و دوم تعارض کار- خانواده (254/0) دارای اثر بر متغیر وابسته بودهاند. لازم به ذکر است که اثر متغیر وضعیت استخدام بر نگرش زنان ازدواجنکرده به سن مناسب ازدواج معکوس است، بدینمعنا که قرار گرفتن در سایر مقولههای وضعیت استخدامی در مقایسه با استخدام پارهوقت افراد با نگرش به سن پایینتر ازدواج همراه است و برعکس. از طرف دیگر، اثر متغیر تعارض کار- خانواده بر نگرش زنان ازدواجنکرده به سن ازدواج مستقیم است، بدینمعنا که تجربه بیشتر تعارض کار- خانواده با نگرش به سن بالاتر ازدواج همراه است و برعکس. در مجموع، این دو متغیر حدود 5/23 درصد از تغییرات متغیر وابسته، یعنی نگرش به سن مناسب ازدواج دختران را توضیح دادهاند.
در بخش دوم جدول، نتایج حاکی از این استکه از 12 متغیر مستقل وارد شده در معادله، تنها دو متغیر شاخص تعارض کار- خانواده و سن دارای رابطه معنیدار با متغیر نگرش به تعداد فرزند ایدهآل بوده و بقیه متغیرها از مدل خارج شدهاند. دوم اینکه، با توجه به مقدار بتا از بین دو متغیر دارای رابطه معنیدار، اول تعارض کار- خانواده (429/0-) و دوم، سن (265/0) دارای اثر بر متغیر وابسته بودهاند. لازم به ذکر است که اثر متغیر تعارض کار- خانواده بر نگرش زنان دارای همسر به تعداد فرزند ایدهآل معکوس است، بدینمعنا که تجربه بیشتر تعارض کار- خانواده با تعداد کمتر فرزند بهعنوان ایدهآل همراه است و برعکس. از طرف دیگر، اثر متغیر سن بر نگرش زنان دارای همسر به تعداد فرزند ایدهآل مستقیم است، بدینمعنا که سن بیشتر زنان با تعداد فرزند بیشتر بهعنوان ایدهآل همراه است و برعکس. این دو متغیر هم، حدود 5/42 درصد از تغییرات متغیر وابسته، یعنی نگرش به تعداد فرزند ایدهآل را توضیح داده و در این میان، تعارض کار- خانواده متغیری بسیار مهم به شمار میرود.
جدول 7- متغیرهای خارجشده از تحلیل در مدل دوم
تحلیل رگرسیون |
متغیرها |
بتا در (Beta In) |
مقدار تی (t) |
معنیداری |
همبستگی جزئی |
مقدار تولرنس همخطی |
نگرش زنان ازدواجنکرده به حداقل سن مناسب ازدواج |
منابع اقتصادی فرد در خانواده |
024/0 |
247/0 |
805/0 |
026/0 |
821/0 |
نابرابری جنسیتی در خانواده |
025/0 |
265/0 |
792/0 |
027/0 |
937/0 |
|
انتظارات نقش خانوادگی |
063/0 |
680/0 |
498/0 |
070/0 |
941/0 |
|
حمایت اجتماعی در خانواده |
057/0- |
580/0- |
563/0 |
060/0 |
818/0 |
|
میانگین سالهای تحصیل |
095/0 |
041/1- |
300/0 |
107/0 |
956/0 |
|
سن |
015/0 |
164/0 |
870/0 |
017/0 |
947/0 |
|
سابقه شغلی |
070/0- |
771/0- |
443/0 |
080/0- |
979/0 |
|
تعداد ساعت کار در شبانهروز |
103/0- |
143/1- |
256/0 |
118/0- |
979/0 |
|
هزینه تقریبی ماهیانه |
101/0 |
103/1 |
273/0 |
114/0 |
944/0 |
|
وضعیت استخدام (خودکارفرما/ آزاد) |
112/0 |
095/1 |
276/0 |
113/0 |
764/0 |
|
وضعیت استخدام (رسمی) |
065/0- |
708/0- |
481/0 |
073/0- |
956/0 |
|
وضعیت استخدام (پیمانی) |
123/0- |
345/1- |
182/0 |
138/0- |
942/0 |
|
نگرش زنان دارای همسر به تعداد فرزند ایدهآل |
منابع اقتصادی فرد در خانواده |
019/0 |
344/0 |
732/0 |
025/0 |
993/0 |
نابرابری جنسیتی در خانواده |
076/0- |
358/1- |
176/0 |
100/0- |
986/0 |
|
حمایت اجتماعی در خانواده |
070/0- |
229/1- |
221/0 |
091/0- |
963/0 |
|
سابقه شغلی |
104/0 |
860/1 |
065/0 |
137/0 |
982/0 |
|
تعداد ساعت کار در شبانهروز |
041/0- |
715/0- |
476/0 |
053/0- |
944/0 |
|
هزینه تقریبی ماهیانه |
049/0- |
868/0- |
386/0 |
064/0- |
971/0 |
|
وضعیت استخدام (خودکارفرما/ آزاد) |
020/0 |
357/0 |
721/0 |
026/0 |
961/0 |
|
وضعیت استخدام (رسمی) |
054/0 |
965/0 |
336/0 |
071/0 |
975/0 |
|
وضعیت استخدام (پیمانی) |
015/0 |
216/0 |
829/0 |
016/0 |
669/0 |
|
وضعیت استخدام (قراردادی) |
022/0- |
391/0- |
696/0 |
029/0- |
992/0 |
|
وضعیت استخدام (پارهوقت) |
106/0- |
799/1- |
074/0 |
132/0- |
878/0 |
|
میانگین سالهای تحصیل |
079/0- |
422/1- |
157/0 |
105/0- |
999/0 |
|
انتظارات نقش خانوادگی |
107/0- |
891/1- |
060/0 |
139/0- |
957/0 |
در جدول 7 نیز متغیرهای خارجشده از تحلیل رگرسیون در مدل دوم بهترتیب هم برای نگرش به حداقل سن مناسب ازدواج و هم نگرش به تعداد فرزند ایدهآل آمده است. براساس مقادیر بتا، اثرگذاری بسیاری از متغیرها بر متغیر وابسته مطابق با انتظار است، اما به لحاظ آماری معنیدار نبودهاند.
بحث و نتیجهگیری
مسأله اصلی پژوهش حاضر، تعارض کار- خانواده و ارتباط آن با نگرشهای ازدواج و فرزندآوری زنان شاغل در شهر سنندج بود. شهر سنندج همچون سایر نقاط کشور با تغییرات سریع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مواجه شده است که بستر و شرایط خانوادگی بهویژه زنان را هم در نوردیده است. شاهد این مدعا تغییرات ساختاری رُخداده در سطح کلان و نمود و بروز آن در رفتارها و نگرشهای خانوادهها و افراد است که خود را در افزایش تحصیلات، تعویق ازدواج، کاهش رفتار و تمایلات فرزندآوری، افزایش سطح توقعات و آرمانهای مبتنی بر مشارکت در جامعه و برابری جنسیتی و ... نشان داده و در پژوهشهای متعدد (از جمله شیری، 1397؛ خانی، 1394؛ رضایی، پرتوی و محمدپور، 1392) به آنها پرداخته شده است. تأخیر در ازدواج، کاهش فرزندآوری و تمایل به فرزندآوری پایین در حالی در این شهر رُخ داده و در جریان است که در کنار سایر پیشرانها، تمایل و مشارکت زنان به پرداختن به امور شغلی بیرون از خانواده در حال افزایش است، اگرچه بستر آن حداقل در بخش رسمی کمتر فراهم است. در این اثنا مسأله آن بود که زنان شاغل اعم از ازدواجنکرده و دارای همسر از لحاظ تعارض کار- خانواده در چه وضعیتی قرار دارند و در صورت وجود یا درک این تعارض، چگونه با نگرشهای ازدواج و فرزندآوری ارتباط مییابد.
یافتههای تحقیق حاضر نشان داده است که تعارض کار- خانواده در بین زنان شاغل وجود داشته و براساس معیارهای مطالعه در حد متوسط بود. از طرف دیگر، از نظر پاسخگویان میانگین سن ایدهآل برای ازدواج دختران، 6/26 سال و میانگین تعداد فرزند ایدهآل برای زوجین امروزی، 9/1 فرزند است. در تحلیل دومتغیره، ارتباط بین این متغیرها، یعنی تعارض کار- خانواده و نگرش ازدواج- فرزندآوری، مطابق با انتظار تئوریک بهترتیب مستقیم و معکوس بود. بهعبارت دیگر، زنان ازدواجنکرده دارای تجربه بیشتر تعارض کار- خانواده، سن بالاتر برای ازدواج را مناسب دانسته و زنان دارای همسر در آن وضعیت مشابه، تعداد فرزند کمتر را برای زوجین ایدهآل دانستهاند. براساس گزارههای چارچوب نظری عوامل متعددی از قبیل حمایت اجتماعی و انتظارات نقشی خانوادگی، منابع اقتصادی افراد و خانواده، نابرابری جنسیتی در خانواده و سایر عوامل ساختاری و زمینهای میتوانند بر ارتباط بین تعارض کار- خانواده و نگرش ازدواج- فرزندآوری اثر گذاشته و آن ارتباط را تقویت یا تضعیف کنند. برای مداقه در این موضوع، نتایج تحلیل چندمتغیره نشان داد که بغیر از متغیر اصلی، یعنی تعارض کار- خانواده و چند متغیر زمینهای شامل وضعیت استخدامی و سن، سایر متغیرهای مطالعه در تبیین نگرشهای ازدواج و فرزندآوری نقش و اثر معنیداری ندارند.
تحقیق حاضر با نظریه تعارض نقش که بر بهوجود آمدن ناسازگاری و تعارض در هنگام پذیرش نقشهای متعدد تأکید میکند، همسویی دارد؛ ملاحظه شد که تعارض کار- خانواده هم در نگرش به سن ازدواج و هم فرزند ایدهآل عاملی مهم و اثرگذار است. کارلسون و پرو[9] (1999) در شرایطی که تعارض وجود داشته باشد، حمایت اجتماعی دریافت شده از کار یا خانواده را راهی برای کاهش آن میدانند و معتقدند که اگر افراد حمایت اجتماعی منصفانهای را از همتایان خود دریافت کنند، به احتمال زیاد فشار منتج از تعارض نقش را ادراک نخواهند کرد اما، در شرایطی که هم انتظارات نقشی و خانوادگی و فشارهای زمانی در ارتباط با آن نقش زیاد شده و افراد با محدودیت زمانی مواجه شوند، آنها بهجای ازدواج یا فرزندآوری سعی میکنند با دستیابی به شغل باثباتتر، حمایت اجتماعی و خانوادگی بیشتر، ازدواج را به تأخیر اندازند یا آنهاییکه ازدواج میکنند فرزندآوری را به تأخیر اندازند، یا فرزند کمتری بهدنیا آورند. انتظار میرفت که حمایت اجتماعی و انتظارات نقشی خانوادگی بهعنوان عواملی تعدیلکننده، در رابطه بین متغیرهای اصلی اثرگذار بوده و در تبیین متغیر وابسته نقش معنیدار داشته باشند. اما نتایج مطابق با انتظار تئوریک نبود. یک دلیل اصلی این مسأله آن است که اساساً حمایتهای اجتماعی درون و برون خانوادگی از زنان شاغل در شهر سنندج قوی نیست و انتظارات نقشی خانوادگی هم غالباً از نوع سنتی و بر مبنای تفکیک نقشهای جنسیتی از نوع زنان خانهدار و مردان شاغل است. لذا در این مواقع، آنگونه که رازقینصرآباد، علیمندگاری و محمدیپور ندوشن (1394) هم استدلال کردهاند، زنان برای کاهش تعارض و مشکلات مربوط به ترکیب کار و خانه سعی میکنند بهصورت انفرادی عمل کرده و تأخیر در ازدواج یا فرزندآوری یا کاهش فرزند، از سازوکارهای تعادلبخشی برای امور مربوط به داخل و بیرون از منزل بهشمار میروند.
یافتههای مطالعه با مباحث تئوریک نابرابری جنسیتی مکدونالد (2000الف و ب) هم همسو است. اگرچه در مطالعه حاضر، متغیر نابرابری جنسیتی در خانواده در مدل نهایی دارای تأثیر معنیدار بر متغیر وابسته نبوده است، اما دلالتها و شواهد تئوریک این پدیده در سنندج وجود دارد. مکدونالد یکی از دلایل اصلی تمایل به فرزندآوری اندک و باروری پایین در کشورهایی را که در آنها خانواده دارای ارزش بیشتری بوده و مدل خانوادگی غالب، نانآور مرد است، در حمایتهای ضعیف ساختاری و دولتی از خانواده و فقدان یا ضعف برابری جنسیتی در خانواده و همچنین، ناسازگاری بین کار زنان و امور خانوادگی جستجو میکند. وی به این نکته اشاره میکند که دولتها با حمایتهای خود بستر گسترش فردی شدن و سرمایهداری جدید را فراهم آوردهاند، اما بهآن اندازه از خانواده و ارزشهای آن که جزء اهداف متعالی افراد هستند، حمایت نکردهاند. در نبود این حمایت، نهاد خانواده تحت فشار شدید قرار گرفته است. در ایران و به تبع آن شهر سنندج، اولاً خانواده هنوز دارای ارزش است و یکی از نهادهای اصلی و کارگزار جامعه است، اما مشارکت زنان در نیروی کار چه در بخش خصوصی و چه دولتی، بسیار پایین است و حتی در صورت وجود این مشارکتها، دستمزدهای زنان در مقایسه با مردان اندک است. بنابر مطالعات انجامگرفته، در سنندج نسبت بیکاری زنان بسیار بالاست (2/31 درصد) و بیشتر زنان فعال اقتصادی در بخش غیررسمی (فعالیتهای بازاری، خدماتی و خودکارفرمایی) شاغل هستند (سازمان مدیریت و برنامهریزی استان کردستان، 1397). دوماً بهواسطه غلبه مدل نانآور بودن مرد در خانواده، کار و فعالیت اقتصادی، امری مردانه و خانهداری و فرزندپروری، امری زنانه تلقی میشود. بهواسطه این مسأله و مسائلی چون اقتدار سنتی مرد، دسترسی نابرابر به منابع کمیاب و بازتولید این نابرابریها از طریق نهادهایی چون دین، آموزش و رسانهها، وابستگی زنان بیشتر شده و این در حالی استکه از قبل با تغییر انتظارات و توقعات مواجه شده و مایل به مشارکت در جامعه میباشند. لذا، اشتغال زنان در بستر نابرابری جنسیتی و عدم حمایت اجتماعی، خود با تعارض و تضادهای نقشی روبرو است و میتواند برنامههای ازدواج و فرزندآوری زنان را تحت تأثیر قرار دهد.
مطابق با گزارههای نظری نیز باید تصریح کرد که افزایش منابع اقتصادی زنان بهعنوان یکی از علل اصلی کاهش جذابیت ازدواج سنتی برای زنان دیده شده است و هر چه زنان از نظر اقتصادی مستقل باشند و احساس امنیت اقتصادی کنند ممکن است نسبت به ازدواج کمتر احساس فشار کنند که خود موجب تعویق ازدواج، عدم ازدواج و کاهش میل به فرزند و فرزندآوری بیشتر میگردد (Oppengimer, 1997؛ South, 2001). نتایج این مطالعه مجدداً نقش معنیداری برای منابع اقتصادی در تبیین نگرش ازدواج و فرزندآوری زنان شاغل در سنندج قائل نشده و در تضاد با آن است که البته ضمن اذعان به نامناسب بودن وضعیت منابع اقتصادی زنان در خانواده طبق نتایج، بایستی در کاربرد این نظریه هم، شرایط ویژه نهادی، فرهنگی و جغرافیایی را در نظر داشت.
نتایج مطالعه حاضر با برخی از مطالعات داخلی و خارجی همسویی و در مواردی هم افتراق دارد؛ بهعنوان مثال، با مطالعه رستگار خالد، مصلحی جانیان و آذرنگ (1394) که نشان دادند هر چه انتظارات خانوادگی و کاری از زنان در منزل و محیط کار بیشتر باشد، آنها با تعارضات بیشتر و بهتبع پیامدهای ناشی از آن مواجه میشوند، همسو است. یا همسو با مطالعه رازقینصرآباد، علیمندگاری و محمدیپور ندوشن (1394) است آنجا که نشان دادند در میان زنان شاغل در آموزش و پرورش تضاد کار- خانواده با باروری در ارتباط است، اگرچه عواملی مانند سن، طول مدت زناشویی، نداشتن فرزند خردسال و ... میتوانند این رابطه را تعدیل کنند و البته با یافته آنها مبنی بر میانجیگری انتظارات نقشی خانوادگی در تعدیل اثر تضاد کار- خانواده همسو نبوده است. این مطالعه با تحقیق صادقی و شهابی (1398) آنجا که نشان دادند زنان شاغل با توجه به داشتن نقشهای چندگانه بهطور عمده با پدیده تعارض کار و مادری و فشار روبهرو هستند و این وضعیت مسائل و چالشهای متعددی را در زندگی خانوادگی و کاری برای آنان بهوجود آورده است، همسویی دارد. مطالعه حاضر در نشان دادن اهمیت تعارض کار- خانواده برای برنامههای باروری، همسو با پژوهش کیم و کیم (2017) نیز هست و البته در اینکه سیاستهای اجتماعی حمایت از خانواده عاملی مهم و اثرگذار بر برنامهها و مقاصد باروری است، با آن مطالعه اشتراک ندارد.
در پایان و با توجه به نتایج مطالعه و نیز با استناد به شواهد نظری و تجربی، این نتیجه گرفته میشود که در سنندج همچون بخشی از کلیّت جامعه ایران، مادامی که شرایط کنونی جامعه و خود سیاستگذاران بستر تغییر در نهاد سنتی خانواده و افزایش تحصیلات و مشارکت اجتماعی زنان را فراهم میآورند، بایستی زمینه مشارکت واقعی آنان در کار و اشتغال هم با منظور جلوگیری از هدررفت این بخش عظیم از سرمایه انسانی و هم با منظور تحقق خود و انتظاراتشان فراهم گردد. بدین منظور، قرار گرفتن زنان در موقعیتهای شغلی ایمن و رفع تعارضهای بین کار-خانواده با در پیش گرفتن سیاستهای حمایت از خانواده برای تحقق ایدهآلهای ازدواج- فرزندآوری از توصیههای سیاستی حاصل از نتایج این مقاله است. آنطور که مکدونالد هم اذعان کرده است؛ دولتها میتوانند بازیگرانی عمده در برگشت تعادل اجتماعی باشند و برای سیاستگذاران اساسی است که با اعمال تغییرات نهادی، اعتماد را به میان جوانان بازگردانند، بهطوریکه بتوانند تشکیل خانواده را با سطوح قابل اغماض سختیهای اقتصادی و تأثیرات قابل پذیرش آن بر آمال و انتظارات فردی آغاز کنند و جوّ حمایت از خانواده و فرزندآوری را در جامعه اشاعه دهند. سوبوتکا، ماتیساک و برزوزوسکا (1399) نیز در کتاب خود ضمن اشاره به تعارض بین اشتغال و زندگی خانوادگی بهعنوان یکی از عوامل مبین باروری خیلی پایین، بحث کردهاند که زنان با قرار گرفتن در بازار کار رقابتی مردانه، شرایط کاری طاقتفرسایی را تجربه میکنند. زیرا هم از حمایت همسر در خانواده برخوردار نیستند و هم در ترکیب کار و زندگی خانوادگی، ممکن است شانس ارتقا و بهرهمندی از مزایای اجتماعی را از دست بدهند. از سوی دیگر، در جوامعی که مدل نانآور مرد در خانواده رایجتر است، حمایتهای بخش عمومی (دولتی) و بازار از زنان شاغل بسیار محدود است. نابرابریهای جنسیتی در تقسیم کار خانگی و مراقبت از کودکان هم در اینگونه جوامع مزید بر علت است. آنها هم ضمن اشاره به نقش بیبدیل حمایتهای بخش عمومی در کاهش تعارضات ترکیب کار و خانواده برای زنان، پیشنهادهایی از قبیل مراقبتهای کودکی چه با مشارکت همسر و چه از طرف بخش عمومی، افزایش برابری جنسیتی در خانواده و جامعه، سیستمهای مرخصی والدینی بهویژه برای زنان و با حفظ امتیازات شغلی به معنای جامع، فراگیر، سخاوتمندانه و انعطافپذیر را مطرح کردهاند. لذا همراستا با دلالتها و پیشنهادهای سیاستی محققان در کشورهای پیشرو دارای تجربه باروری پایین و البته منطبق با شرایط نهادی و فرهنگی جامعه ایران- و سنندج- اجرای سیاستهای ناظر بر رفع موانع ترکیب اشتغال و زندگی خانوادگی برای زنان ضرورت مییابد.
[1]. Two-career Families
[2]. Fuwa
[3]. Kim & Kim
[4]. Collins
[5]. Kim & Parish
[6]. Carlson, Kacmar & Williams
[7]. Hin, Gauthier, Goldstein & Bühler
[8]. King, Mattiomore, King & Adams
[9]. Carhson & Perrewe