Document Type : Original Article
Authors
1 Professor, Department of Social Sciences, Tabriz University, Tabriz, Iran
2 PhD Candidate in Sociology, Tabriz University, Tabriz, Iran
3 MA in International Relations, Gilan University, Rasht, Iran
4 BA in Statistics, Manjil Payam Noor University, Manjil, Iran
Abstract
Keywords
مقدمه و طرح مسأله
ناباروری[1] به اندازه خود بشریت و تاریخ ثبت شده قدمت دارد (Davis & Loughran, 2017: 3). در ذهن و غریزه انسان، مفهوم تکامل و جاودانگی با قدرت تولیدمثل و فرزندآوری آمیخته شده و در نتیجه موفقیت زیستی، روانی و اجتماعی در زندگی منوط به قدرت تولید مثل افراد و برآورده شدن انتظارات جوامع است (Behjati-Ardakani et al, 2017: 154). ناباروری به دو دسته اولیه و ثانویه و با علل مختلف زنانه، مردانه و ناشناخته تقسیم میشود (حسنپورازغدی و همکاران، 1397). که علاوه بر عوامل فیزیولوژیکی مرتبط با سن، تحت تأثیر شرایط مربوط به فیزیولوژی آسیبشناسی[2] اندامهای تولید مثل و چندین عامل دیگر مانند محیط و سبک زندگی قرار میگیرد (Skoracka et al, 2021: 2372).
سازمان بهداشت جهانی[3] اصلاح تعریف پزشکی ناباروری را عدم بارداری پس از 24 ماه رابطه جنسی محافظت نشده پیشنهاد داده است (Rowe et al. 1993). دلیل اینکه سازمان بهداشت جهانی دوره تلاش برای بارداری را به 24 ماه افزایش داده آن است که بسیاری از زوجین با عدم نتیجه برای حاملگی در دوره 12 ماهه، بدون دریافت هیچ درمانی باردار شدهاند (رازقینصرآباد و دیگران، 1401: 61).
بر اساس آمار دفتر سلامت و جمعیت خانواده وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، در 1398 حدود سه میلیون زوج نابارور در کشور ما وجود دارد و زنان و مردان به یک میزان نابارور هستند، با این حال به دلیل تعصبات اجتماعی، ناباروری یک مشکل زنانه تلقی میشود (افشاری و دیگران، 1399: 104). ناباروری مردان را میتوان به دلایل مختلفی نسبت داد: از جمله آناتومیکال (مادرزادی یا اکتسابی)، غدد درونریز، عوامل ناشی از جراحی یا درمان و دارو، رفتاری، سبک زندگی و قرار گرفتن در معرض شرایط نامطلوب محیطی، پنج علت ناباروری میتواند باشد (Karavolos et al, 2020: 267).
نگرش نسبت به ناباروری، با تجربیات افرادی که بهطور غیرارادی بدون فرزند هستند، مطابق با حمایت خانواده، سنت محلی، سیاستهای ملی و رویکردهای فراملی برای کنترل جمعیت متفاوت است.(Davis & Loughran, 2017:1) طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی، حدود 20 تا 30 درصد از زوجها در سراسر جهان نابارور هستند و زوجهای نابارور از هر دو آسیب روانی ناشی از فشار اعضاء خانواده و جامعه به لحاظ عاطفی رنج میبرند (Emokpae & Brown, 2021:14).
به عقیده گریل[4] و همکاران (2010 و 2011) در غرب، تفسیرهای مدل پزشکی عملاً هژمونیک است، اما در جوامع دیگر، تفسیرهای پزشکی از ناباروری با تفاسیر سنتی همزیستی دارد. فرهنگ عمومی جامعه ایران از نقطه نظر مذهبی و تاریخی، فرزندان را موهبتی الهی قلمداد میکند و بیفرزندی را امری ناخوشایند میشمرد (عباسیشوازی و عسکریندوشن، 1384: 27). اصطلاح «کور بودن اجاق» در جامعه ایرانی به خانوادههای بدون فرزند اطلاق میشود. این هنجارهای حاکم بر خانواده عموماً از پشتوانه فرهنگی نیز برخوردار بود (عباسیشوازی و همکاران، 1384: 92). مردان نابارور با تشخیص ناباروری بیشتر از مردان بارور افسردگی، اضطراب و استرس را تجربه میکنند. در میان مردان در طول درمان ناباروری، مشکلات جنسی، مانند انزال زودرس و سایر اختلالات نعوظ شایعتر است و به ویژه در میان مردانی که عامل مردانه علت ناباروری در آنهاست، به شدت بروز میکند (Makara-Studzinska, et al. 2022: 2). گریل و همکاران (2011) استدلال میکنند که بحران ناشی از ناباروری، «عدم وضعیت مطلوب» را ایجاد میکند، یعنی آینده تصور شده برای پدر و مادر شدن را به هم میزند (Hanna & Gough, 2015: 2). مطالعهای بر روی سی و شش زوج در ایالات متحده، مشخص کرده است که مردان وقتی میدانستند نابارور هستند، احساس «ناتوانی[5]» یا «اختگی[6]» میکردند. مردان احساس میکنند که در صورت ناتوانی در پدر شدن، جایگاه آنها در جامعه کاهش مییابد (Pujari & Unisa, 2014: 22).
ناباروری در بسیاری از جوامع و از جمله در جامعه ایران، دارای ابعاد با اهمیت اجتماعی و فرهنگی است. در بسیاری از خانوادهها ناباروری یک مشکل بزرگ است و باعث ایجاد تجربیات استرسزا و مشکلات روحی جدی میشود (قانعمخلصونی و همکاران، 1400: 98؛ Ghane-Mokhallesouni, et al. 2022) که در صورت حل نشدن و یا عدم مداخله مناسب، میتواند به دنبال خود زنجیرهای از آسیبهای اجتماعی و مشکلات اجتماعی و خانوادگی را برای زن و شوهرهای نابارور به همراه داشته باشد. آسیبها و مشکلاتی که نه تنها دامنگیر خانوادههای زوجین نابارور و تهدیدکننده امنیت آنان میباشد، بلکه در جامعه بزرگتر نیز تأثیرات مخرب خود را به جا خواهد گذاشت (الهیاری و دیگران، 1398: 68).
دیدگاه مردانه در مورد ناباروری همچنان یک حوزه مطالعه نادیده گرفته شده است و توجهی که شایسته آن است دریافت نکرده است. در حالی که، حدود نیمی از علل ناباروری مربوط به مردان است؛ بنابراین هدف از این مطالعه، توصیف و تفسیر موقعیت و بررسی تأثیرات ناباروری بر جنبههای مختلف زندگی مردان نابارور مراجعهکننده به مؤسسه درمان ناباروری مهر شهر رشت میباشد؛ تا معانی مشترک تجربه ناباروری در زمینه و بافت اجتماعی حاصل گردد.
مطالعات پیشین
پژوهشهای موجود در رابطه با ناباروری با رویکردهای مختلفی انجام شده است. در این قسمت به برخی از پژوهشهای انجام شده در رابطه با موضوع ناباروری اشاره میگردد. سعی شده است تا نزدیکترین تحقیقات به موضوع پژوهش انتخاب گردد.
حسنپور ازغدی و دیگران (1397) نشان دادهاند که ناباروری تعامل پیچیدهای با روابط اجتماعی، انتظارات و نیازهای اجتماعی دارد. بنابراین پسخوراندهای اجتماعی برای زنان نابارور اهمیت بسیاری دارد. مهمترین تصمیمات درباره ناباروری مانند درمان و نوع آن، توقف درمان، فرزندخواندگی و مسائلی از این نوع، تفسیرهای ناباروری از نظر اجتماعی هستند که منعکس کننده ایدئولوژی و ساختار اجتماعی جامعهای است که افراد نابارور در آن زندگی میکنند. پژوهش الهیاری و دیگران (1398) آشکار ساخت که ناباروری منجر به ایجاد ابهام در زندگی زناشویی شده است و به دنبال خود انواعی از استرسهای فردی، خانوادگی و اجتماعی و احساس شکست، اندوه، فقدان و خشم را به همراه آورده است و باعث پایین آمدن کیفیت زندگی، ایجاد بحران و احساس عدم امنیت در زندگی شده است.
رازقینصرآباد و دیگران (1399) نشان دادهاند زنان پیشتاز در درمان هستند و با پذیرش آن بهعنوان مسأله، جستجوی درمان و تقدیرگرایی و حضور در محیط کودک محور با مسأله کنار میآیند. برای مردان جستجوی درمان ناخوشایند است و راهبردهایی نظیر انکار و کم اهمیت جلوه دادن مسأله و تمرکز بر کار و فعالیت را پیشه کردهاند. افشاری و دیگران (1399) نشان دادهاند که بیشترین عاملی که سبب گردیده زنان و مردان از ناباروری رنج ببرند ترس از دست دادن زندگی مشترک است. افشانی و دیگران (1401) نشان دادهاند وجود نگرانی از ازدواج مجدد همسر و در مواردی همراهی همسر برای ازدواج مجدد جهت فرزنددار شدن و طلاق همسر دوم، این زنان را از منظر روانشناختی و رابطة زن و شوهری آشفته کرده است.
فیشر و هامربرگ[7] (2012) نشان دادند که مردان نابارور از نظر اجتماعی منزوی هستند، سبک مقابلهای اجتنابی دارند و رویدادهای استرسزا را طاقتفرسا ارزیابی میکنند و نسبت به سایر مردان در برابر اضطراب شدید آسیبپذیرتر هستند. مردان اطلاعات درمانی شفاهی را به کتبی رجحان میدهند و ترجیح میدهند به جای متخصصان سلامت روان و گروههای خودیاری یا دوستان از حمایت عاطفی پزشکان ناباروری برخوردار شوند.
هانا و گوف[8] (2015) در فراتحلیل خود«تجربه ناباروری مردانه: مروری بر ادبیات تحقیق کیفی»، تحلیلی از موضوعات اصلی در 19 مقاله کیفی ارائه دادهاند و چهار مفهوم را شناسایی کردهاند: ناباروری بهعنوان بحران، ناباروری منبع ننگ، مرد یعنی قوی بودن و آرزوی پدر شدن. در بین افراد مورد مطالعه از احساس ناباروری بهعنوان یک نگرانی که حس قوی بودن مردانه را زیر سئوال میبرد و نشان میدهند که مردان نابارور از آن بهعنوان یک انگ هراس دارند و میل به پدر شدن را از واکنشهای عاطفی افراد مورد تحقیق نام میبرند.
ایلاکو[9] و دیگران (2018) در پژوهشی تأثیر استرس و کیفیت زندگی بر باروری مردان را با روش کیفی نشان میدهند و نتیجه گرفتند که کاهش باروری مردان، به ویژه با افزایش سن، سبک زندگی نادرست و عوامل محیطی نقش مهمی در تولد فرزند دارد و پیامدهای آن بر آینده جمعیت، این موضوع را به یک موضوع مهم بهداشت عمومی در قرن حاضر تبدیل کرده است. تیو[10] و دیگران (2018) تجربه زیسته ناباروری در میان زنان چینی هنگکنگ را بررسی و چهار مضمون را شناسایی کردند: بار فرهنگی غیرقابل اجتناب در خانواده چینی، پریشانی روانی: انزوا ناشی از حسادت، ناامیدی نسبت به خدمات بهداشت باروری و شفقت به خود و مذهب بهعنوان راهبردهای مقابلهای. آنها نتیجهگیری کردهاند جدای از شرایط پزشکی، بسیاری از شرایط اجتماعی نیز احتمالاً باعث دشواری باردار شدن میشوند.
بارانوال و چاتوپادهای[11] (2020) در یک مطالعه مقطعی در بیمارستانها و مراکز ناباروری در بمبئی هند، با 150 مرد تحت درمان ناباروری از زمینههای مختلف اجتماعی- اقتصادی از طریق مصاحبههای نیمهساختاریافته نشان دادند، تأثیر اولیه وضعیت ناباروری مردان را به احساس افسردگی، گناه، شوک و انزوا سوق داده است و بخش بزرگی از پاسخ دهندگان هرگز این مشکل را با هیچکس بهجز همسران خود در میان نمیگذارند. کوسون[12] و دیگران (2022) با روش کیفی نشان میدهند که پنهانکاری ناباروری مردان برای محافظت از حس مردانگی و حفظ راز بیننسلی در خانوادهها جهت تداوم خانواده است و قوانین حمایت از اهدا، انگ تاریخی مرتبط با ناباروری را تشدید میکند. ژائو[13] و دیگران (2022) در تحقیقی در چین با روش کمی نشان میدهند انگ، کنارهگیری اجتماعی و پریشانی ممکن است بهطور جدی بر کیفیت زندگی بیماران ناباروری تأثیر بگذارد. بنابراین، مداخلات روانشناختی مثبت برای بهبود تابآوری روانشناختی ممکن است به کاهش انگ و بهبود پریشانی و استرس در بیماران ناباروری کمک کند.
مرور پژوهشها نشان داد که تاکنون بیشتر مطالعات در حیطه مباحث پزشکی و روانشناختی بوده است و ناباروری زنان بیشتر مورد توجه محققان بوده است و تحقیقات اندکی در رابطه با ناباروری مردان در حوزه جامعهشناسی انجام شده است و از آنجایی که ناباروری به زن نسبت داده میشود و مردان نادیده گرفته شدهاند، این پژوهش به مطالعه تجربه مردان پرداخته است. همچنین این مطالعه، جنبههای فرهنگی و اجتماعی ناباروری را مورد توجه قرار داده است که وجه تمایز این مطالعه با تحقیقات پیشین است.
چارچوب مفهومی
در بررسی مفهوم ناباروری هیچ تعریف معادلی برای مردان وجود ندارد. اصطلاح «نازایی» مترادف با «ناباروری» است، اما در برخی ادبیات ممکن است به کاهش باروری بهطور کلی بدون اشاره به یک دوره زمانی خاص اشاره داشته باشد (Zegres-Hochschild, et al, 2017: 395).
کانل[14] متأثر از نظریههای فمینیستی به موضوع مردانگی پرداخته است. ایدههای مربوط به مردانگی در تعاملش با سایر عوامل سازنده هویت اجتماعی، مانند نژاد، طبقه و سکسوالیته، مردانگیهای متفاوتی را بوجود میآورد. برخی از مردانگیها برتر از انواع دیگر آن هستند، بهگونهای که حتی میان مردان نیز سلسله مراتبی جنسیتی وجود دارد. کانل بر فهم بدن بهعنوان پدیدهای گریزناپذیر که مجموعهای از قابلیتها و محدودیتها را به وجود میآورد، تأکید بسیار میکرد. کانل میگوید هر جامعهای دارای نوعی مردانگی غالب یا «هژمونیک» است. این مردان و سبکهای مردانگیشان با نقشهای قدرتی در ارتباطند که سلطه اجتماعی اعمال میکند. ویژگی اصلی نگاه جامعهشناسی به مردانگی و در کل به جنسیت، برساخته بودن آن است (سیدمن، 1391: 296-293). مردان نابارور را میتوان نوعی از مردانگیها به حساب آورد. کانل معتقد است که در فرهنگ غربی، مردان تشویق میشوند تا مجموعهای از هنجارهای اجتماعی را به اجرا بگذارند و از آنها پیروی کنند تا در موقعیت قدرت، یعنی در موقعیت هژمونی بر دیگران مشروعیت پیدا کنند. استدلال میشود که برخی از این هنجارها به صراحت به باروری مردان مربوط میشود، یعنی توانایی مردان برای باردار کردن زنان (De Boer, 2021: 149). ناباروری از جمله ناهنجارهایی است که مشروعیت موقعیت هژمونیک مردان را در جامعه زیر سؤال میبرد. انتظار میرود مردان بهطور مستمر سلطه خود را در رابطه با دیگران بازتولید و از آن دفاع کنند تا احترام و اقتدار کسب کنند.
هومنز (1386)[15] معتقد است: «وقتی که یک شخص نتواند آنچه را که انتظار دارد بدست بیاورد باید گفت که سرخورده شده است» (ریتزر، 1386: 431). هومنز در نظریه خود از سرخوردگی بهعنوان نوعی اختلال نام میبرد که همراه با ناکامی در موقعیتهای گوناگون ایجاد شده است. از نظر وی چنین استنباط میشود که وجود کودک هدف اصلی زوجین بوده و عدم دستیابی به این هدف، احساس گناه، ناامیدی و گاه سرزنش از جانب خود و دیگران را به همراه دارد.
نظریۀ داغ یا برچسب اجتماعی در جامعهشناسی با نام گافمن (1963)[16] پیوند خورده است. نظریه داغ یا ننگ به درک تجربه افراد نابارور که از تجربه والد بودن بیبهرهاند، کمک میکند و میتوان به کمک این نظریه پیامدهای این محرومیت را در زندگی افراد نابارور بررسی کرد. بررسی انواع تبعیضهای موجود، در پرتو این نظریه، به فهم اینکه چه تبعیضی بیشتر از انواع دیگر آن متوجه زندگی افراد نابارور است و احساسات این افراد در مقابل تبعیضات چیست، یاری میکند. همچنین این رهیافت عوامل تبعیض ساختاری را نیز مشخص میسازد (باسیتی و رحمانی، 1397: 164). یکی از خطمشیهایی که گافمن معتقد است بیماران «نشان شده» بهکار میبرند تا تنشهایی را که در تماس با اشخاص عادی برای آنها پیش میآید، برطرف سازند این است که؛ فرد تصمیم میگیرد که خود را از صحنه زندگی اجتماعی کنار بکشد و در فعالیتهای اجتماعی شرکت نکند. یکی دیگر از خطمشیهایی را که افراد داغ خورده به کار میبرند تا تنشهایی را که در تماس با «اشخاص عادی» برایآنها پیش میآید، برطرف سازند را چنین میداند که فرد برای آنکه مانند هر فرد سالم مورد پذیرش همگانی قرار بگیرد بیماری خود را پنهان میکند... وقتی وضعیت به زیان شخص است، کوشش اصلی فرد بر آن است که در خبری که به بیاعتبار شدن او میانجامد دست ببرد. و تظاهر به مهم نبودن مسئله بکند (آدام و هرتسلیک، 157:1385).
مفهوم مخاطره الریش بک (2000)[17] بیشتر در ارتباط با نحوه سازماندهی جهان اجتماعی هم بوسیله کنشگران عادی و هم متخصصان فنی، بگونهای بنیادی مطرح است. جامعۀ خطر به معنای ترس و عدم اطمینان و ناراحتی نسبت به تحولات است. اگر قوة محرکة جامعة طبقاتی و صنعتی در این شعار خلاصه میشد که «گرسنهام»، شعار جامعه جدید این است: «میترسم یا نگرانم». ایده محوری و مرکزی کنونی، ایمنی است و هر کسی میکوشد از مخاطرات و ریسکها ایمن بماند (احمدی و دهقانی، 1394: 109). به واسطه فردی شدن آدمها که به تدابیر خودشان واگذار شدهاند، وادار گشتهاند که از خود بازاندیشی بیشتری نشان دهند. بک اهمیت بازاندیشی را با مثال روابط اجتماعی در چنین جهانی روشن میسازد: «روابط و شبکههای اجتماعیِ تازه شکل گرفته، اکنون دیگر باید بهگونه فردی انتخاب شوند؛ پیوندهای اجتماعی نیز خصلت بازاندیشانه پیدا کردهاند، چندان که افراد باید این پیوندها را برقرار کنند، حفظ نمایند و پیوسته آنها را تجدید کنند» (ریتزر، 1386: 774-773). مسئله ناباروری، یکی از جنبههایی است که تحت تأثیر چنین شرایطی قرار گرفته است. مردان نابارور با مخاطرات ناباروری، از قبیل فروپاشی زندگی و ضعف پیوندهای اجتماعی روبرو هستند.
از نظر گیدنز (1387) امنیت را میتوان موقعیتی خواند که در آن یک رشته خطرهای خاص، به حداقل رسیده یا با آنها مقابله میشود. تجربه امنیت به تعادل اعتماد و مخاطره بستگی دارد. او به طرح امنیت وجودی بهعنوان یکی از صورتهای مهم امنیت میپردازد. این اصطلاح راجع به اطمینانی است که بیشتر آدمها به تداوم تشخیص هویت خود و دوام محیطهای اجتماعی و مادی کنش در اطراف خود دارند. از نظر باری بوزان (2009)[18] جوامع متشکل از یک احساس هویت اجتماعی هستند و در ادامه عناصر ارگانیکی امنیت اجتماعی را هویت نامیده و «امنیت اجتماعی» را مترادف «امنیت هویت» تلقی میکند. ناباروری بهعنوان وضعیتی که شکلگیری هویت مطلوب افراد را با مشکل رویارو میسازد، ارتباط مستقیم با عدم امنیت اجتماعی و عدم احساس امنیت دارد (الهیاری و دیگران، 1398: 71).
پیر بوردیو (1993)، گرچه مستقیماً به بحث باروری و ناباروری نپرداخته، ولی با ارائه مفاهیمی چون زمینه، عادتواره، سرمایه نمادین، سرمایه فرهنگی و سرمایه اجتماعی، به مباحث جامعهشناسی بدن نزدیک شده است. بوردیو، هدف مدیریت بدن را اکتساب منزلت، تمایز و پایگاه اجتماعی میداند. وی در تحلیل خود از بدن به کالایی شدن بدن در جوامع مدرن اشاره میکند که بهصورت سرمایه فیزیکی ظاهر میگردد. بوردیو، تولید این سرمایه فیزیکی را در گرو رشد و گسترش بدن میداند؛ بهگونهای که بدن حامل ارزش در زمینههای اجتماعی میگردد. از نظر بوردیو، بدن بهعنوان شکل جامعی از سرمایه فیزیکی، در بردارنده منزلت اجتماعی و اشکال نمادین متمایز است. تبدیل سرمایه فیزیکی در واقع به معنای ترجمه و تفسیر حضور بدنی بر حسب اشکال گوناگون سرمایه (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی) در میدان کار و فراغت و ... میباشد (اسفندیار و هاشمیان، 1399: 218). ناباروری که با سرمایه بدنی مرتبط است میتواند ارزشهای اجتماعی مردان نابارور را که در جامعه ایران دیدگاه سنتی درباره آن وجود دارد را تحت تأثیر قرار دهد. بارروی افراد یکی از روشهای کسب سرمایه اجتماعی و هویت برای افراد است.
تجسدی ساختن جامعهشناسی، با بهره جستن از فلسفه پدیدارشناسی مرلوپونتی (1998)[19] امکانپذیر میگردد که طی آن، جامعهشناسان قادر به تبیین تجربه بدن – شناسنده از یکسو، و توجه به موقعیت بدن بهعنوان شناخته از سوی دیگر – میگردند. مرلوپونتی برای وارد شدن به بحث بدنمندی از ادراک حسی آغاز میکند. از نظر او ادراک شیوه مواجهه بدنی ما و شکل دستیابی ما به جهان است و این شیوه مواجهه مقدم بر تفکر است. «هر یک از ما پیش از آنکه آگاهی باشد، بدنی به شمار میرود که جهان را دریافت میکند و شکل میدهد». مرلوپونتی بدن را نظرگاهی به جهان میداند؛ بدین معنی که بدن به جای اینکه وسیله تجربه حسی باشد، اساساً امکان دسترسی ما را به جهان فراهم میکند. بدن و جهان، دو روی یک سکهاند و من و جهان هر کدام صرفاً در پرتو دیگری فهمپذیر هستیم (یزدخواستی، 1387: 129). از این جهت بدن نابارور بین فرد نابارور و جهان با ایجاد شکاف درماندگی فرد را باعث میشود. همچنین میتوان گفت ناباروری نماد بدن شناسنده و فضای اجتماعی نماد جهان است. مفهوم «بدن ـ شناسنده» افراد نابارور، تلاشی است در جهت بازاندیشی روابط و مناسبات مربوط به ذهن انسانی، بدن و جهانی که پیش روی آن قرار دارد.
روش و دادهها
مطابق با ماهیت پژوهش، روش مورد استفاده در پژوهش حاضر، روش کیفی است که با رویکرد پدیدارشناسی انجام شده است. جمعآوری دادهها از طریق مصاحبه عمیق انجام شد. بدین منظور از روش نمونهگیری تعمدی استفاده شد تا افرادی که ویژگیهای لازم بهعنوان نمونه پژوهش را دارا هستند، انتخاب شوند. سعی شد معیار انتخاب نمونههای پژوهش، ناباروری غیرارادی مردانی باشد که اقدامی برای پیشگیری از بارداری انجام ندادهاند. حجم نمونه تا حصول اشباع نظری ادامه یافت. پژوهش حاضر پس از 14 مصاحبه به وضعیت اشباع تئوریک رسید، اما جهت اطمینان تا 17 مصاحبه ادامه یافت. مکان مصاحبه دفتر مشاوره مؤسسه درمان ناباروری مهر، بازه زمانی و شروع فرایند مصاحبه از 17 آبان تا 4 اسفند 1401، و مدت زمان انجام مصاحبه بین 30 تا 50 دقیقه بود.
دادهها با استفاده از روش هفت مرحلهای کلایزی[20] تجزیه و تحلیل شد. در مرحله اول، پس از اتمام مصاحبه، ثبت یادداشتبرداریهای میدانی و اظهارات شرکتکنندگان چندین بارگوش داده شد، سپس بیاناتشان کلمه به کلمه روی کاغذ یادداشت و بهمنظور درک احساسات و تجارب آنان چندین بار مورد بررسی قرار گرفت. ارتباطات غیرکلامی و تعاملات شرکتکنندگان به شکل یادداشت ثبت گردید.
در مرحله دوم بعد از مطالعه همه اظهارات شرکتکنندگان، اطلاعات معنیدار و مرتبط با مضمون اصلی، تعیین و زیر آنها خط کشیده شد تا جملات و عبارات مهم در تجربه ناباروری مشخص گردند. در مرحله سوم مفاهیم فرموله استخراج شد؛ یعنی از هر عبارت مهم، یک مفهوم که بیانگر معنی و مضمون اصلی گفتههای فرد است مشخص گردید، سپس بعد از استخراج مفاهیم تدوین شده، ارتباط بین مفاهیم تدوینی با بیانات اولیه مورد بررسی قرار گرفت. در مرحله چهارم، بعد از ارزیابی مفاهیم به دست آمده، مفاهیم مشابه در دستههای موضوعی طبقهبندی شد. در پنجمین مرحله، دستههای کوچکتر برای توصیف جامع پدیده مورد نظر با هم ادغام و به دستههای بزرگتری تبدیل شد. در مرحله ششم، توصیف جامعی از پدیده مورد نظر به صورت کاملاً شفاف ارائه گردید و در آخرین مرحله، اعتباربخشی به منظور اثبات یافتهها با ارجاع به نمونهها انجام شد؛ یعنی به منظور اثبات و تأیید، یافتهها به شرکت کنندگان ارائه شد. اعتباربخشی یا دقتمندی[21] رویکردی نظاممند است که در تمامی مراحل انجام پژوهش، ازجمله طرح تحقیق، تحلیل دادهها، تفسیر و نهایتا بازنمایی یافتهها، باید لحاظ شود (عباسزاده، 1399: 70). اپوخه کردن[22] بهعنوان یکی از گامهای این پژوهش در فرایند گردآوری، تحلیل دادهها و جایگاه پژوهشگر بود که از طریق تعلیق پیشفرضها و رفتوبرگشت مکرر میان پژوهشگر - دادهها - مشارکتکننده میسر شد. بدین صورت که پیش از تحلیل دادهها توصیفات مکتوب مشارکتکنندگان به خودشان برگشت داده شد تا آن را با دقت مطالعه کرده و هرگونه مغایرت را تصحیح نمایند تا در مورد آنچه شرح داده شده و آنچه نگارششده توافق حاصل گردد.
یافتهها
در این مرحله، دادههای حاصل از مصاحبه با مردان نابارور، تجارب دست اول آنان استخراج و از طریق کدگذاری مضامین اصلی و فرعی مشخص گردید. ویژگیهای دموگرافیک نمونه پژوهش در جدول (1) آمده است.
جدول (1) سیمای مشارکتکنندگان
شرکت کننده |
جنس |
سن |
شغل |
سطح تحصیلات |
مدت زندگی مشترک |
محل سکونت |
قومیت |
1 |
مرد |
26 |
کار در شرکت صنعتی |
لیسانس |
4 |
رشت |
گیلک |
2 |
مرد |
34 |
خدمات فنی |
لیسانس |
8 |
رشت |
گیلک |
3 |
مرد |
28 |
حراست بیمارستان |
فوق دیپلم |
6 |
رشت |
گیلک |
4 |
مرد |
43 |
کارگر ساختمانی |
لیسانس |
12 |
خمام |
گیلک |
5 |
مرد |
34 |
مغازهدار |
دیپلم |
14 |
ماسوله |
تالش |
6 |
مرد |
33 |
معلم |
فوق لیسانس |
7 |
رشت |
گیلک |
7 |
مرد |
37 |
تأسیسات |
لیسانس |
11 |
رشت |
کرد رودبار |
8 |
مرد |
42 |
دفتر بیمه |
لیسانس |
13 |
رشت |
گیلک |
9 |
مرد |
51 |
تعمیرات لوازم برقی |
لیسانس |
17 |
رشت |
گیلک |
10 |
مرد |
28 |
بازاری |
لیسانس |
5 |
صومعه سرا |
گیلک |
11 |
مرد |
26 |
کافینت |
فوق لیسانس |
4 |
رشت |
ترک |
12 |
مرد |
40 |
کارمند |
فوق لیسانس |
8 |
تنکابن |
مازنی |
13 |
مرد |
33 |
نجار |
سیکل |
10 |
لنگرود |
گیلگ |
14 |
مرد |
46 |
خیاط |
دیپلم |
18 |
رشت |
گیلک |
15 |
مرد |
35 |
مهندس ساختمان |
لیسانس |
11 |
رشت |
ترک |
16 |
مرد |
38 |
کارمند |
لیسانس |
7 |
رشت |
تالش |
17 |
مرد |
36 |
حسابدار شرکت |
فوق لیسانس |
5 |
رشت |
گیلک |
نتیجه کدگذاری براساس مصاحبههای نیمهساختاریافته که با 17 نفر از مردان نابارور انجام گردید، در جدول (2) ارائه شده است.
جدول (2) نتایج حاصل از دادهها
مفاهیم |
مضامین فرعی |
مضمون اصلی |
آرزوی دور پدر شدن نوعی احساس دوگانه از دیدن بچهها با والدین حسادت به باروری دیگران غصه دائمی بچهدار نشدن |
احساس ناامیدی از والدگری
|
مردانگی خاموش |
بیمعنی بودن زندگی بدون فرزند فقدان پویایی و نشاط خانوادگی فقدان هدف در زندگی احساس بیارزشی بین خانواده و جامعه احساس بازندگی |
بحران معنای زندگی
|
|
پذیرش ضمنی مشکل ناباروری عدم فرافکنی ناباروری به سرنوشت و... عدم نسبت دادن نازایی به زن |
چرخش شناختی در حوزه باروری |
|
برچسب بیحاصل بودن برچسب ناتوانی برچسب بیعرضگی بیارزش بودن درخت بیثمر |
برچسپ اجاق کور |
|
کاهش صمیمیت زوجین بیحوصلگی بی فایده بودن رابطه توخالی سعی در سرکوب یا محدودیت رابطه سردی رابطه زناشویی |
فرسایش سرمایه زناشویی |
|
بارسنگین ناباروری آزار کلامی غیرمستقیم تحمل تنهایی فشار روحی و زودرنجی |
رنج سراسربین |
|
محدود کردن ارتباط در محیط کار گوشهنشینی در دورهمیهای خانوادگی احساس عدم پذیرش اجتماعی کنجکاوی و سرک کشیدن دیگران بی توجهی در مقایسه با فرزندان دیگر محدودیت و عدم حضور در مهمانیها وجشنها و... |
فرسایش سرمایه اجتماعی |
|
احساس فرودستی از دست دادن بدن مردانه شکستن ابهت مردانگی احساس شخصیت معیوب هویت اجتماعی ناقص زیر سؤال رفتن مردانگی |
هویت مردانه مخدوش
|
|
لبه پرتگاه زندگی نوسان بین امید و توهم نوعی تردید و امید به نتیجه درمان ترس از وضعیت موجود |
نزدیکی سقوط زندگی
|
|
انکار مشکل عدم بروز ناراحتی در جمع غیرخودی فرار از صحبت بچه و بچه آوردن بیتفاوتی ظاهریِ نداشتن فرزند |
بیتفاوتی متظاهرانه |
|
تردید درباره ادامه زندگی مشترک توهّم و سوءبرداشت احساس ناامنی در زندگی زناشویی ایجاد شک و تردید در طرفین (جدایی-خیانت) ترس از تأثیر رفتار افراد و جامعه در زندگی مشترک |
زندگی در سایه |
مشارکتکنندگان شامل 17 نفر از مردان نابارورِ در حال درمان در «مؤسسه درمان ناباروری مهر شهر رشت» بودند. بازه سنی مشارکتکنندگان بین 26 تا 51 سال و میانگین سنی 35 بود. به لحاظ وضع فعالیت همه مشارکتکنندگان شاغل بودند. سطح تحصیلات 1 نفر سیکل، 2 نفر دیپلم، 1 نفر فوق دیپلم، 9 نفر لیسانس و 4 نفر فوقلیسانس بودند. مدت زندگی مشترک بین 4 تا 18 سال بوده است. محل سکونت 12 نفر رشت، 1 نفرخمام، 1 نفر ماسوله، 1 نفر صومعهسرا، 1 نفر تنکابن و 1 نفر لنگرود بود. قومیت 10 نفر از مشارکتکنندگان گیلک، 2 نفر تالش، 2 نفر ترک، 1 نفر کرد عمارلو رودبار و 1 نفر مازنی بوده است.
از تحلیل مصاحبههای انجام شده با مردان نابارور مضمون اصلیِ «مردانگی خاموش»[23] بدست آمد. موقعیت موقتیِ تناقضآمیز که از یک طرف با طبیعت بیولوژیکی ناباروری و از طرف دیگر با دیدگاههای مرسوم بهعنوان تهدیدی خاص درباره مردانگی تلقی شده و آنها این وضعیت را بهصورت مردانگی ضعیف یا خاموش تجربه میکنند چون در جامعه پدری بیان نهایی مردانگی است. ناباروی برای آنها معنای ثابتی دارد و این مسئله را بهصورت سیاه و سفید میبینند. ساخت فرهنگی جامعه هم به مردانگی این افراد مشروعیت نمیبخشد. با توجه به اینکه پدیده مردانگی، امری متکثر، برساختی و تاریخی است، در فرهنگها و گفتمانهای گوناگون، به شکلها و شیوههای متفاوتی تجربه میشود. به باور کانل (2005) بدن تنها یک ارگان نیست، مجموعهای از قابلیتها و اعمال است. بدن تنها یک واسطه و یا محلی برای اَعمال اجتماعی نیست، بلکه خود ذاتاً جزئی از جامعه و عمل اجتماعی است (حسنپور اسلانی و صدیقی، 1392: 9).
مضامین فرعی از ادغام بیش از 30 مفهوم بدست آمد و پس از پالایش به 11 مضمون تقلیل یافت: احساس ناامیدی از والدگری، بحران معنای زندگی، چرخش شناختی در حوزه باروری، برچسب اجاق کور، فرسایش سرمایه زناشویی، رنج سراسربین، فرسایش سرمایه اجتماعی، هویت مردانه مخدوش، نزدیکی سقوط زندگی، بیتفاوتی متظاهرانه و زندگی در سایه. در واقع ناباروری بهعنوان یک معضل چندبُعدی برای زوجین، روال عادی زندگی افراد را برهم زده و مسائل مختلفی را ایجاد میکند. افرادی که بهصورت ارادی نابارور هستند محرومیتی احساس نمیکنند اما افرادی که بهصورت غیرارادی بیفرزند هستند رضایت از زندگی کمتری دارند، برخی عمیقاً ناامید، احساس تنهایی و برخی مردد هستند. در ادامه به بررسی هریک از مضامین مذکور میپردازیم:
1- احساس ناامیدی از والدگری
احساس ناامیدی از والدگری بهعنوان مضمون فرعی اول یکی از نشانههای مردانگی خاموش است بدین صورت که رفتهرفته با گذر زمان، عدم نتیجهگیری از روند درمان، احساس تنهایی ناشی از نبود فرزند، خسته از خلوت دونفره و سکوت مرگبار یکنواخت، غبار ناامیدی بر چهرهشان مینشیند. علیرغم تحولات در زمینه ارزشها، اهمیت یافتن تحصیل و مسائل مادی، همچنان داشتن فرزند در جامعه بهعنوان یک ارزش تلقی میشود. به همین سبب ناباروری شرایطی برای مردان به ارمغان میآورد که هم از دیدن کودکان خوشحال و هم غصهدار میشوند چون نقطه شروع پدر شدن توان باروری و تولد فرزند است. ناپایداری رفتاری مردان نابارور از قبیل حسادت و حسرت به دیگر مردان بدلیل عدم توانِ همانندسازی با سایرین رخ میدهد. آنها در مقایسه با دیگر مردان خود را فردی تکاملنیافته میبینند که بهعنوان پدر تعریف نشده و معیار والدگری را از دست داده است.
«مگه دنیا چقد قشنگی داره؟ یکی از قشنگیهای زندگی داشتن بچه اس... تازه فهمیدم یکی از آشنایان ناخواسته باردار شده و میخان بچه رو بندازن... دیگه مثل دیوونهها فریاد زدم... خدا به کسی که دلش نمیخواد میده به من که عمری در حسرت بچهام نمیده» (مشارکت کننده 7، 37 ساله)
دیدگاه فوق با نظر مشارکتکنندگان دیگری پشتیبانی میشود:
«همین که صدای بچه میشنوی، با صدای جیغ و فریاد و گریه و خنده زیرورو میشی داغ دلت تازه میشه ... درد فکر کردن بهش یادت نرفته دوباره شروع میشه... چه میشه کرد ... هنوز نتونستم باهاش کنار بیام... روزهای اول مدرسه این حس و حسرتها خیلی شدیده. همه با ذوق دست بچههاشونو گرفتن....، میگن میخندن که ثمره زندگیشون بزرگ شده داره میره مدرسه و من باناامیدی فقط نظارهگر این صحنههای قشنگم...» (مشارکت کننده 6، 33 ساله)
« اولین بار برای درمان رفتم اصفهان پژوهشکده رویان بعد از سه چهار بار رفت و آمد خسته شدم، دومین بار رفتم پیش دکتر اصغرنیا... اینجا سومین جایی هست که برای درمان اومدم... وقتی بعد از حدود 4 سال انتظار آزمایش دادم و فهمیدیم پدر شدن آرزوست دنیا رو سرم خراب شد» (مشارکت کننده 5، 34 ساله)
حس پدر شدن حسرتی است که نمیتوانند از آن چشمپوشی کنند و به همین دلیل درمان را ادامه میدهند. میتوان دریافت که با وجود افول ارزشهای سنتی، مدرن شدن جامعه، افزایش فردگرایی و به تبع آن کاهش تعداد فرزندان در جامعه و تغییر دیدگاهها، فرزندآوری و والدگری دارای اهمیت حیاتی است. پدر شدن مرحلهای انتقالی است که محقق نشدن آن برای مردان نابارور با حسرت و یأس همراه است.
2- بحران معنای زندگی
این مضمون بیانگر این است معنای زندگی در بین این افراد چالشبرانگیز شده است و باعث ایجاد احساس کمبود در افراد میشود بهطوریکه فرد فکر میکند که وضعیت فعلی و زندگی او دیگر بیمعناست و جز بیهودگی حاصلی ندارد. پس تا زمانی که این مشکل حل نشده باقی بماند هدفی ندارند، از هیچ چیز لذت نمیبرند و به هیچ چیز اهمیت نمیدهند و بار سنگین ناباروری را یدک میکشند. مطالعات نشان دادهاند که وجود معنا در زندگی علاوه بر کاهش درد و رنج منجر به افزایش احساس رضایت و خرسندی در افراد میشود. چون افراد معنای زندگی را از وقایع و تجربیات زندگی کسب میکنند. داشتن فرزند منبع معنای زندگی و وقوع ناباروری باعث از دست دادن معنای زندگی برای این افراد میشود:
«بعضی موقعها میخوام کاری برای خودم بکنم مثلاٌ زمین بخرم میگم برای چی باید این کارو بکنم؟ مگه من آیندهای دارم؟ اصلاً مگه بچهای دارم که براش ارث بزارم؟ الکی چرا باید کار کرد وقتی انگیزهای نیست .... میخوام چیکار کنم؟ (مشارکت کننده شماره 16، 34 ساله)
«ما با عشق ازدواج کردیم. در مواقع بروز مشکلات هم هرگاه به یاد اون دورانمون میافتیم سعی میکنیم اختلافاتمون رو فراموش کنیم و از این فرصتی که در این دنیا در اختیارمون گذاشته شده، نهایت استفاده رو ببریم... ولی وقتی تموم درها به روت بسته میشه تموم اون حسهای خوب گذشته هم کمرنگ میشه» (مشارکت کننده 2، 34 ساله)
این موضوع در بین مشارکت کنندگان مشاهده شده است که داشتن فرزند به زندگی زوجین معنا میدهد و نشانی از زندگی موفق است. آنها اظهار میکردند که پس از مشخص شدنِ مشکلِ ناباروری نوعی بحران در معنای زندگی بوجود آمده است بهطوریکه زندگی با حضور فرزند برای آنها دارای ارزش و معنای واقعی است.
3- چرخش شناختی در حوزه ناباروری
یکی از واکنشهای متعاقب ناباروری برای مردان چرخش شناختی ناباروری است. یعنی پذیرش اطلاق عامل ناباروری به مرور زمان از طرف مردان و عدم نسبت دادن آن به تقدیر و سرنوشت. بدلیل حکمفرما بودن مردان در بیشتر حیطهها، زندگی اجتماعی از منظری مردانه شناخته شده است و همواره زنان بهعنوان عامل ناباروی شناخته شدهاند. ساختار فرهنگی جامعه در بازنمایی مردان نابارور بهعنوان مردانگی ضعیف یا خاموش شرایطی برای آنان پیش میآورد که ناباروری را به سختی میپذیرند. پذیرش ناباروی مردان از سوی خود و جامعه از جمله الگوهای فرهنگی است که به مرور پذیرفته شده است. دیگر، ناباروی مردان از طرف فرد انکار نمیشود و یا از طرف دیگران طرد نمیشوند. روایت مشارکت کنندگان اینگونه است:
«اوایل قبل از اینکه به پزشک مراجعه کنیم فکر میکردم مشکل از همسرمه... وقتی متوجه شدم نمیتونم بچهدار بشم، احساس کردم آسیب دیدهام. از همسرم شرمندهام بهخاطر حرفهایی که شنید و تحمل کرد درحالی که مشکلدار من بودم» (مشارکت کننده 4، 43 ساله)
«در جامعه ما چون بیشتر خانما رو عامل نازایی میدونن تعجب میکنن و اگه مشکل از مرد باشه چند تا عیب دیگه روش میزارن... به همین دلیل ابتدا سعی میکردیم پنهون کنیم سخت تونستم با مسئله کنار بیام، به خودم میگفتم که این وضعیت چرا برای من باید پیش بیاد... این شد که تصمیم گرفتیم بیایم برای درمان» (مشارکتکننده 13، 33 ساله)
گویی علاوه بر تغییر دیدگاهها از نظر فرهنگی در رابطه با ناباروری مردان، عاملِ «ناامیدی از والدگری» در پذیرش اطلاق ناباروی تأثیر داشته باشد. یعنی وقتی فرد در جستجوی والدگری به نتیجه نمیرسد؛ ناامید میشود و همین منجر به پذیرش عامل ناباروی میشود.
4- برچسب اجاق کور
در بافت فرهنگی-اجتماعی روشن نگهداشتن آتش، رمز تداوم حیات و جاودانگی است و فردی که از آن محروم باشد «اجاق کور» نامیده میشود. بیفرزندی، چه داوطلبانه و چه غیرارادی، با استانداردهای هنجاری جامعه در تضاد است بنابراین به آن به دیده منفی نگاه میشود. در بین تمام شرایط سلامت مردان، ناباروری بیش از همه انگ است؛ بویژه از آنجایی که مستقیماً با مسائل جنسی و اختلال مرتبط است، بنابراین با سطوح بالاتری از انگ همراه است. چون در برخورد با این افراد اولین چیزی که به ذهن سایرین خطور میکند ضعیف و ناتوان پنداشتن فرد در برقراری رابطه جنسی است. ناباروری ناخواسته در بسیاری از فرهنگها به انگ ناباروی و در ایران به برچسب اجاق کور منجر میشود و آنها معمولاً مورد غیبت دوستان و آشنایان قرار میگیرند.
«وقتی نزدیکترین فامیل آدم روت عیب میزاره چه توقعی از بقیه هست. همسرم هم یه مشکل دیگهای داره. میگن هر دو مشکلدار به هم خوردین...» (مشارکت کننده 17، 36 ساله)
«بهخاطر تفاوت دیدگاهها گاهی پیش میاد بحث کنیم با پدر و مادرمون واکنش نشون میدن میکوبن سرت... میگن همون بهتر که اجاقشون کوره اینا چی میخان تربیت کنن... چه گلی به سرمون زدن...» (مشارکتکننده 11، 26 ساله)
برچسب ناباروی در جامعه ما آنقدر قوی عمل کرده است که هیچ تغییر نگرشی در رابطه با آن صورت نگرفته است بهطوریکه تمام مشارکتکنندگان را آزار داده است. استفاده از اصطلاحاتی مانند برچسب بیحاصلی و اجاق کور در ساختار اجتماعی برای افراد نابارور یکی از الگوهای فرهنگی منفی است که همواره در حال بازتولید شدن است.
5- فرسایش سرمایه زناشویی
هر چند بهدلیل سنتها و موانع ساختاری و فرهنگی جامعه ایران بحث در رابطه با این موضوع حساسیت بالایی دارد که حتی صحبت کردن از آن کار سادهای نیست اما بیشتر مشارکت کنندگان از تأثیر منفی ناباروری بر رابطه زناشویی اذعان داشتند. زمانی که زوجین از به دست آوردن محصول مهم زندگیشان، محروم میشوند، نه تنها مفهوم زندگی بیمعنی میشود، بلکه منجر به کاهش صمیمیت، تیرگی روابط و سوءتفاهمات نیز میشود.
«یه وقتایی باهام حرف میزنه اصلا حواسم نیست بنده خدا انگار داره با درو دیوار حرف میزنه الکی سرمو تکون میدم یا تو گوشی هستم یا رفتم تو فکر، اون هم بیشتر اوقات تنها نشسته تو خونه زول زده یه گوشهای» (مشارکت کننده 3، 28 ساله)
«سخته بعد از نه ده سال زندگی به اجبار تو رفتارات تجدید نظر کنی. بخای نخای آروم آروم احساس پوچی میکنی اونموقع دیگه نه رابطه برات مهمه نه طرف مقابلت... گاهی اوقات میگم وقتی حاصلی از این رابطه نیست نبودنش بهتره». (مشارکت کننده 15، 35 ساله)
در زمینه تعاملات زناشویی با اینکه این افراد زیستجهانهای متفاوتی را تجربه میکنند بیشتر مشاهدات مبنی بر فرسایش سرمایه زناشویی آنها بود. افراد بر اساس انتظاراتشان از یکدیگر عمل میکنند. زمانی که از انتظار بچهدار شدن نتیجهای حاصل نمیشود سرزندگی روابط زوجین رو به سستی میگراید گویی کششها و تمایلات عاطفی بازتابنده و تحت تأثیر باروری و فرزندآوری قرار دارد.
6- رنج سراسربین
این مضمون تجربه اکثر مشارکتکنندگان بوده است، بهطوریکه هر یک از آنها بهنوعی به آن اشاره داشتهاند. ناباروری یک سازه اجتماعی رنجآور برای افراد نابارور میباشد. باورها، عقاید نادرست و کلیشههای موجود در جامعه بر رنج این افراد افزوده است. در جامعهای که مردان را بر حسب ویژگیهای مردانگی و باروری تعریف میکنند؛ ناباروری عذابی مضاعف است. در بسیاری از موارد زوجین در جامعه، در جمعهای دوستانه، در خانههای خود، یا در مهمانیها و... مورد آزار کلامی مستقیم و غیرمستقیم از قبیل طعنه و کنایه و ترحم و دلسوزی قرار گرفتهاند از اینرو از حضور در میهمانیهایی نظیر تولد دوری میکنند و به سمت انزواگزینی گرایش مییابند.
«هردو نفر اذیت میشن ولی مردها بیرونیاند غم و غصه داشته باشن میریزن بیرون. مردم خواسته و ناخواسته آزار میدن، مثلاً وقتی بچه یکی کاری انجام داده باشه ما حرفی بزنیم میگن شما نمیدونی، بچه نداری نمیتونی درک کنی بارها وانمود کردم و خندیدم...ولی بد دلم شکست». (مشارکت کننده 4، 43 ساله)
«بعضیا فکر میکنن خودمون نمیخایم بچه بیاریم، خود اینم دردیه که هرجای بری برات آرزو کنن سال دیگه بچه بغل بیای خونشون» (مشارکت کننده 10، 28 ساله)
هرچند زوجین بهخاطر باورها و دیدگاهها و نظرات مردم در رنج هستند اما اکثر مردان نابارور عنوان داشتند صرف نظر از اینکه چه کسی عامل ناباروری باشد، زنان به مراتب بیشتر از مردان متحمل رنج و آزار میشوند اگر خودشان هم مشکلی با آن نداشته باشند بهخاطر همسرشان و همچنین برای فرار از حرف مردم درصدد درمان هستند.
7- فرسایش سرمایه اجتماعی
براساس تفاسیر مشارکت کنندگان ناباروری روابط اجتماعی و خانوادگی آنها را مخدوش کرده بود و شخص وادار میشد نوع روابط خود را با خانواده، با دوستان، همکاران و... تغییر، تعدیل یا کاهش دهد. نقش فرزندآوری را میتوان بهعنوان یک پیوند قوی اجتماعی در نظر گرفت که در خانوادههای ایرانی بسیار دارای اهمیت است. وقتی فردی نمیتواند از عهده این نقش بربیاید اهمیت خود را در بین خانواده از دست میدهد و منجر به انزوای اجتماعی فرد میشود:
«اوایل ازدواج رفت و آمدمون خیلی زیاد بود با خونواده با دوستان و آشنایان، دیگه وقتی متوجه شدم این مشکل دارم سعی کردیم بیشتر رفت و آمدها رو کم کنیم یا بعضی مهمونیها رو نریم. خیلیها همیشه کنجکاون یکی بچه نداره میگن چرا نمیاری، یکی یه بچهداره میگن چرا تنهاست چرا برادر خواهر نداره، یکی هم اگه همه رو داشته باشه میگن چه خبره...». (مشارکت کننده 8، 42 ساله)
«برخورد با این قضیه و قبولش خیلی سخته طوریکه همیشه باهاش جنگیدم و خیلی جاها هم برای درمان رفتم. ولی انگار سرنوشت کار خودشو میکنه. خانواده هر بار رفتار متفاوتی دارند. گاهی دلسوزی میکنند گاهی دخالت، بهخاطر همین زیاد رفت وآمد نداریم» (مشارکت کننده 11، 26 ساله)
«معمولاً سعی میکنیم جشنها یا دورهمیها رو نریم مخصوصاً جشن تولد. اونهایی که دیگه خیلی نزدیک هستن میریم بقیه نه. چون توی این جور مراسمات دنبال سوژه هستن، فضولی میکنن چرا بچه نمیاری، یا دنبال بهونهای برای خندیدن هستن بهخاطر همین ترجیح میدیم تنها باشیم». (مشارکت کننده 16، 38 ساله)
پس از مدتی از مشخص شدن مسئله ناباروری، فرد تصمیم میگرفت بدلیل نشانگان منفی (کلیشههای فرهنگی) در جامعه به پیله تنهایی برود و در روابط و معاشرتها کمتر حضور داشته باشد و به این ترتیب شبکههای ارتباطی فرد با دیگران کاهش مییابد.
8- هویت مردانه مخدوش
بهنظر میرسد بدلیل برچسب ناباروری و سلب ویژگی مردانه، این مضمون بیشتر از سایر موارد باعث آشفتگی مردان نابارور شده است. با توجه به بافت فرهنگی ایران و بهعنوان یک موقعیت پیشفرض، مردانگی اغلب جنبهای بدیهی از زندگی است و فقط وقتی مشکلی پیش میآید یا زمانی که بیش از حد دچار مشکل شود توجه مردم را به خود جلب میکند. مخربترین اثر ناباروری برای مردان این است که شروع به زیر سوال بردن مردانگی آنها کنند. با دیدگاهایی مانند اینکه این افراد «ناتوان جنسی» هستند و آن را ویژگی برجسته آنها میدانند. آنها با این دغدغه مردانگی خود را هویت مردانه مخدوش یا معیوب میپندارند و احساس میکنند به گروه مردان تعلق ندارند و از آنها جدا افتادهاند و شخصیت آنها متفاوت یا پایینتر از بقیه مردان است.
«همه دوست دارند ویژگی یه مرد کاملو داشته باشن. وقتی با این مشکل روبرو میشی، به تدریج به یک دغدغه تبدیل میشه، مخصوصاً وقتی که در معرض قضاوتهای گاه و بیگاه دیگران نیز قرار میگیری. در شرایط جامعة ما، فرد این دغدغه رو عمیق حسش میکنه و از ترس عیب گذاشتن مردم، سعی میکنه تا خودشو با بقیه سازگار کنه» (مشارکت کننده6، 33 ساله)
«واسه مردا غرور نمیزاره. اوایل که فهمیدم مشکل از منه زیاد جدی نگرفتم یعنی نمیخواستم قبول کنم بعدش با گوشت و استخوانم فهمیدم که این مشکل چقد میتونه وجود یه مردو زیر سوال ببره. هنوز هم تو جامعه اگه مرد، ظاهر مردو نداشته باشه، یه کم خشن نداشته باشه، غیرت نداشته باشه، پدر نباشه ... مرد نیست و مردانگی نداره». (مشارکت کننده 9، 51 ساله)
کسب هویت مردانه، هویت والدینی و بازسازی مداوم هویتهای جنسیتی یک عامل مهم تعیینکننده موقعیت اجتماعی است. مردان احساس میکنند که اگر نتوانند فرزندی داشته باشند، جایگاه پدری در خانواده و مردانگی در جامعه را از دست میدهند. بنابراین مردانگی در جامعه توسط مردمی که چنین فرهنگ مشترکی دارند با باروری و پدرانگی ساخته میشود. برای یک مرد، پدر بودن بیشتر از نقش همسری و مهمتر از آن، فرزند داشتن دلیلی بر مردانگی و مرد بودن است.
9- نزدیکی سقوط زندگی
براساس تفسیر مردان، ناباروری بیم و امیدها را به همراه داشته است بهطوریکه ادامه این وضعیت مردان را به نقطه پایان زندگی زناشویی نزدیک کرده است. تغییر وضعیت و نتیجهگیری از درمان میتواند نقطه آغاز مجدد زندگیشان باشد. خانواده در وهله اول مبتنی بر روابط زن و مرد است وقتی فرزندان بهدنیا میآیند خانواده را کامل میکنند. این فرزندان هستند که به زندگی زوجین اعتبار میدهند. این موضوع تأثیر زیادی بر روابط بین زوجین گذاشته است و کیفیت روابط زندگی زناشویی تحتالشعاع این مسئله قرار گرفته است. برای آنها ناباروری به معنای از دست دادن رویاها و انتظارات آنها از داشتن فرزند میباشد.
«مثل همه جوونا با چه امیدی زندگیمونو شروع کردیم ولی خیلی زود افتادیم دور باطل ناامیدی. بعدش دیگه با هیچ خبری از ته دل خوشحال نشدیم. فقط اینجا (موسسه درمان ناباروری) که هستیم کمی امیدوارمون میکنن. ولی همیشه به آخرش که فکر میکنم اگه درمان نتیجه نده حال و هوای زندگیمون از اینی که هست بدتر میشه». (مشارکت کننده 3، 28 ساله)
«تا کی باید بریم این دکتر اون دکتر آخرش هم که معلوم نیس چی بشه... بیشتر وقتهایی که با هم صحبت میکنیم آخرش به جر و بحث و دعوا ختم میشه... چیزی که دست هیچ کدوممون نیست داره زندگی ما رو خراب میکنه.» (مشارکت کننده 12، 40 ساله)
عدم اطمینان از قطعیت درمان، مردان نابارور را در وضعیت مرزیِ ناامیدی، خوشبینی و فروپاشی قرار داده است. اگر نتیجه درمان قطعی باشد آنها را به وضعیت مناسبتری سوق میدهد و اگر نتیجه ندهد زمینه تنش و فروپاشی زندگی مشترک را فراهم میآورد.
10- بیتفاوتی متظاهرانه
برخی مشارکتکنندگان بدلیل نوع برخورد اطرافیان خود را نسبت به مسئله بیتفاوت نشان میدادند. پنهان کردن و بیتفاوتی متظاهرانة ناباروی از همین انگها ناشی میشود. تصورات رایج فرهنگی مردان نابارور را عادی نمیپندارد و این افراد برای جلوگیری از این تنش سعی میکنند موضوع را پنهان کند تا به بیاعتباری منجر نشود. مسئله بعدی تظاهر به مهم نبودن مسئله است. بهعنوان مثال در مورد موضوع صحبت نمیکنند و دلیل پیگیری درمان را همسر خود عنوان میکنند. آنها با جلوگیری از فاش شدن، نشان یا برچسب را از خود دور میسازند و خود را نسبت به موضوع بیتفاوت نشان میدهند تا بدین ترتیب برجسته شدن موضوع ناباروری را به حاشیه ببرند.
«خیلی بهم میگن چند ساله ازدواج کردی، هنوز نمیخوای بچهای بیاری؟ میگم اوضاع مالیم خوب نیس ... یه جوری توجیه میکنم. میگم موقعیتمون جوری نیست که بخوام یک نفر دیگرو به زندگیم اضافه کنم... اونجوری باهاشون صحبت میکنم که مثلاً آره بهخاطر این مسائل من بچه نمیارم» (مشارکت کننده 1، 26 ساله)
«وقتی چند سال گذشت دیگه چقد میتونستم پنهون کنم انقد پرسیدن طفره رفتم دیگه خودم هم خسته شدم همه اونها الان دیگه مادرم، برادرم، خواهرام همه میدونن. خونواده همسرمم میدونن. سعی میکنم به دوستان و آشنای دور چیزی نگم فقط. بعضی وقتا هم اصلاً به روی خودم نمیارم» (مشارکت کننده 16، 38 ساله)
آنها بیتفاوتی را انتخاب میکنند تا بیاعتنایی خود به نبود فرزند را ابراز کنند، اما این بیتفاوتی نشانگر وضعیت بغرنجی است که از سوی جامعه به شیوههای مختلف دریافت میکنند و با این راهکار درصدد سرپوش گذاشتن بر مسئله هستند.
11- زندگی در سایه
تحلیل مصاحبهها نشان میدهد ناباروری، احساس ناایمنی و ترس از آینده را بر زوجین تحمیل میکند. زندگی در سایه و احساس ناایمنی نتیجه بازتولید دیدگاه افراد جامعه در مورد آنهاست. پذیرفته نبودن ناباروری در جامعه احساس ناایمنی را هم از طرف خانواده و اطرافیان و هم از طرف جامعه بدنبال دارد. به عبارت دیگر از یک طرف جامعه با برچسب اجتماعی و زیرسؤال بردن مردانگی و از طرف دیگر دخالت خانواده باعث کاهش صمیمیت، عدم رضایت از دلسوزی دیگران و اضطراب جدایی میگردد. در واقع آنها از زندگی در محیط اجتماعی خود نگران بوده و در تعامل با محیط اجتماعی از سوی دیگران احساس ایمنی نمیکنند و به دلیل عدم اطلاع از فرزندآوری غالباَ در برنامهریزی برای آینده دچار شک و تردید هستند:
«مادرم میگه اگه مشکل از طرف زنت بود یه فکری میکردیم. میترسم خانمم بشنوه بزاره بره. استرس اینم هست که بهخاطر تکراری شدن و یکنواخت شدن زندگی آدم از هم خسته بشه...» (مشارکت کننده 6، 33 ساله)
«آدم شکاک میشه به اطرافیان، دوست همسر و خونوادهاش که دارن در مورد بچهدار نشدن تو حرف میزنن. وقتی توی جامعه بهخاطر حرف مردم بچه میارن ترس هم داره بهخاطر حرف مردم زندگیت بره رو هوا. چون این حرف مردم ملاکه، میگن بچه بیار تا دهنشون بسته بشه» (مشارکت کننده 11، 26 ساله)
موقعیت شکننده آنها باعث شده است که زندگی فردی، خانوادگی و سپهر اجتماعی برای آنها مکان ناامنی باشد و از هرکدام از این حوزهها این ناامنی را به شیوههای مختلفی تجربه کنند چون در جامعهای زندگی میکنیم که در آن زنانگی و مردانگی به ترتیب به مادری و پدری گره خوردهاند و دوام زندگی موفق و عامل ایمنی بخشِ زندگی داشتن فرزند است.
نتیجهگیری
این پژوهش با هدف شناخت تجربة مردان نابارور انجام شد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد ناباروری، مردان را در موقعیت پارادوکسیکالِ «مردانگی خاموش» قرار میدهد. موقعیتی که به مثابه پژواکی است از هویت ضعیف مردانگی و حالت تردیدآمیز به زندگی و آینده. بدلیل اینکه غم و اندوه حلنشده بیفرزندی و ماندن در یک رابطه با فردی که رویاهای زندگیاش با او به نوعی از بین رفته، دشوار است.
تحلیل اظهارات مشارکتکنندگان نشان میدهد هنوز تهنشستهای فرهنگی در رابطه با ناباروری کارکرد خود را از دست نداده است. مانند این دیدگاه که کار زن بهدنیا آوردن فرزند است، فرزندان موهبت الهی هستند و یا کودکان فرشتگان کوچک خدا هستند؛ اهمیت فرزندان را بهعنوان یک ارزش اجتماعی و فرهنگی نشان میدهد و کسانی که از داشتن فرزند محروم هستند دارای نقص پنداشته میشوند که نمیتوانند نسب خود را تدوام ببخشند. آنها زمانی که نمیتوانند این نقشها را ایفا کنند، احساس شکست و عدم کفایت در آنها ایجاد میشود، زیرا فکر میکنند جایگاه و نقش اجتماعی خود را در جامعه از دست دادهاند.
پدر شدن را میتوان بهعنوان یک رویداد کلیدی در طول زندگی برای بسیاری از مردان دانست. برای تحقق یک زندگی مطلوب، نابارری میتواند بهعنوان یک «بحران» بزرگ برای والدین آینده تلقی شود. (Hanna & Gough, 2015:2) بهنظر میرسد آنها از دیدن والدین به همراه فرزندانشان، داشتنِ فرزند را آرزویی دور میپندارند و ناامید از والدگری در حسرت پدر شدن قرار دارند. به زعم هومنز سرخوردگی نوعی اختلال است که همراه با ناکامی در موقعیتهای گوناگون ایجاد شده است. ازاینرو نداشتن فرزند، امیدواری، معنای زندگی و تا حدود زیادی پویایی و نشاط زندگی زوجین را گرفته و باعث گسست عاطفی نسبی شده است. احساس معنا با هدفمندی در زندگی مرتبط است و منجر به رضایت از زندگی و ارزشمندی میشود. مردان نابارور یکی از عوامل اصلی در ارزشمندی و معنای زندگی را داشتن فرزند میدانند. این یافته با نتایج تحقیق الهیاری و همکاران (1398) و بارانوال و چاتوپادهای (2020) سازگاری دارد. همچنین براساس نتایج تحقیق، علیرغم بازنمایی منفی از مردان نابارور در جامعه و ایجاد احساسات منفی در فرد چرخش در حوزه شناختی اتفاق افتاده است که به معنی پذیرش ضمنی عامل ناباروری توسط مردان است.
در نظر گافمن (1963) پیامد محرومیت از فرزند ایجاد انواع رفتارها از قبیل تبعیض و برچسب است. زمانی که مسئله ناباروری از حوزه خصوصی زوجین خارج میشود فضای انگآلود مانند برچسب اجاق کور در رابطه با آنها شکل میگیرد. از آنجایی که ناباروری با مسائل جنسی و اختلال جنسی مرتبط است با سطوح بالاتری از انگ همراه است. ساختار فرهنگی جامعه این افراد را بیمار، ناتوان جنسی، عقیم، و ضعیف و... میپندارد. در نتیجه، جنبههایی از زندگی مردان به مخاطره میافتد، به ویژه عملکرد جنسی، احساس خود و هویت مردان بهعنوان یک مرد. این یافته با نتایج تحقیق ژائو و دیگران (2022) در رابطه با انگ و کنارهگیری اجتماعی همسویی دارد.
مفهوم سرمایه در نظام فکری بوردیو (1993) در معنایی گسترده به کار گرفته شده است. روابط بین زوجین بهعنوان سرمایه زناشویی در ثبات زندگی حائز اهمیت است؛ نبود این سرمایه بهصورت کاهش صمیمیت، تیرگی و سردی روابط و سوءتفاهمات خود را نشان میدهد. سرمایه اجتماعی در رابطه با ناباروری به شبکه ارتباط اجتماعی و فرسایش سرمایه اجتماعی مرتبط است. از آنجایی که پیوندهای اجتماعی بازتاب رفتار افراد است خط مشیهایی که آنها، در سطوح مختلف اتخاذ میکنند این است که در حوزههای مختلف حیات اجتماعی خویش نظم جدیدی بوجود میآورند این نظم و سامان نوین میتواند بهصورت تغییرات عمده در نحوه ارتباط با اعضای خانواده و یا سایرین نمود یابد.
بنا به دیدگاه کانل (2005) در رابطه با مردانگی، ایدههای مربوط به مردانگی در تعامل با سایر عوامل سازنده هویت اجتماعی، مانند نژاد، طبقه و سکسوالیته، مردانگیهای متفاوتی را بهوجود میآورد. مردان نابارور گونهای از مردانگی را نشان میدهد که در آن مردانگی، حالت ضعیف یا خاموش دارد که هم برای خود فرد و هم برای دیگران بهصورت مخدوش بازنمایی میشود و بدین ترتیب نقش مردانگی هژمونیک و سنتی آنان زیر سؤال میرود. این یافته با نتایج تحقیق هانا و گوف (2015) در رابطه با الگوی فرهنگی قوی بودن مرد و میل به پدر شدن سازگاری دارد. بیتفاوتی متظاهرانه ناشی از انگ و محدودسازی در رفتوآمدها شیوه مواجهه با مشکل در رابطه با دیگران در بین مردان نابارور است که نوعی گریز از کنایهها و برچسبهاست و با نتایج تحقیق رازقینصرآباد و دیگران (1399) در رابطه با راهبردهای کنار آمدن با ناباروری از قبیل کم اهمیت جلوه دادن مسئله همسویی دارد. آنها بدلیل وجود تهمایههای فرهنگی مردسالاری، جهت جلوگیری از بیاعتبارشدگی رویه انفعال را در پیش نگرفتهاند بلکه بهطور پویایی در حال تلاش برای اثبات خود، حفظ مردانگی غالبِ جامعه و درصدد جلوگیری از حذف از زیست جهان مردانگی هستند. در غیر این صورت، مسئله ناباروری ترس از بین رفتن زندگی زوجین را به همراه دارد. بدلیل دخالت خانواده و آسیبدیدن مردانگی، آنها بهنوعی زندگی در سایه را تجربه میکنند یعنی نوعی عدم احساس ایمنی در زندگی. این یافته با نتایج تحقیق افشاری و دیگران (1399) که بر مبنای آن زنان و مردان نابارور ترس از دست دادن زندگی مشترک را دارند؛ همسو بوده است. مخاطره در اندیشه الریش بک معنای جدیدی از ترس و تحولات و عدم اطمینان و ناراحتی نسبت به تحولات را وصف میکند. در جامعهای که بچهدار نشدن پذیرفته نیست؛ برچسبها، باورها، طرز تفکر افراد و محیط اجتماعی در ایجاد ناامنی روانی و اجتماعی مردان نابارور تأثیر میگذارد. بهعنوان مثال نگاه منفی، و یا دخالت خانواده (پیشنهاد طلاق، پیشنهاد ازدواج مجدد و...) میتواند زمینهساز از هم پاشیدن زندگی زوجین باشد. آنها در واقع این سازوکارهای میانجیگری را تهدیدی علیه زندگی خود به حساب میآورند. از سوی دیگر آنها برای حفظ تصویر مردانگی حاضر هستند هر درد و رنجی را تحمل کنند چرا که پدر بودن معرف مرد بودن است، بدین ترتیب آنها مسئول عدم موفقیت در تولیدمثل شناخته میشوند و بار روانی و اجتماعی سنگین بیثمری را به دوش میکشند.
سرانجام، پیشنهاد میشود با توجه به ریشهدار بودن الگوهای فرهنگی منفی مانند انگ ناباروری باید بحث ناباروری را بدون شرمساری افراد نابارور توسعه داد. یعنی اقدامات فرهنگی از قبیل تهیه برنامههایی جهت تغییر دیدگاههای سنتی (برچسب زدن، کنجکاوی در مورد فرزندآوری و...) و تکوین هنجارسازی در افراد جامعه برای برخورد صحیح با افرادی که این مشکل را دارند. در تبلیغات فرزندآوری در رسانه ملی، این افراد مد نظر قرار داشته باشد تا باعث سرخوردگی بیشتر آنها نشود. پیشنهاد بعدی در رابطه با خود افراد نابارور است: زوجینی که برای مدتی تمایل به فرزندآوری ندارند، با انجام آزمایشات و پس از آگاهی از نبود مشکل در فرزندآوری، تحت نظر پزشک تصمیم به تأخیر در فرزندآوری داشته باشند. همراستا با این پیشنهاد، تأسیس کلینیک سلامت جنسی برای غربالگری زوجین میتواند راهگشا باشد تا در صورت وجود مشکل بهموقع اقدام صورت گیرد. با عنایت به جایگاه فرزندان در زندگی و جمعیت یک کشور؛ پیشنهاد بعدی اختصاص بودجه، حمایت مالی، بیمهای و شغلی به زوجینی است که این مشکل را دارند. تحقیقات بیشتر در متن جدید برای درک تجربیات فراتر از این گروه محدود ضروری است.
این پژوهش مانند هر مطالعه کیفی دیگری تعمیمپذیری کمتری نسبت به پژوهشهای کمّی دارد. افزون بر این، به دلیل حساست موضوع، اولاً از تعداد پرشمار مردان نابارور در موسسه ناباروری مهر رشت تعداد کمی تمایل به مصاحبه نشان میدادند که میتوانست تنوع نمونهها را افزایش دهد، این عدم تمایل به مصاحبه هم متأثر از الگوهای فرهنگی جامعه است، ثانیاً مشارکتکنندگان زوایای پنهان مشکلات تجربه شده از قبیل تأثیر ناباروری در روابط جنسی، کیفیت زندگی و سایر جنبهها را به سختی عنوان میکردند.
[1]. Infertility
[2]. Pathophysiology
[3]. WHO
[4]. Greil
[5]. Disabled
[6]. Emasculated
[7]. Fisher & Hammarberg
[8]. Hanna & Gough
[9]. Ilacqua
[10]. Tiu
[11]. Baranwal & Chattopadhyay
[12]. Cosson
[13]. Zhao
[14]. Connel
[15]. Homans
[16]. Goffman
[17]. Ulrich beck
[18]. Barry Gordon Buzan
[19]. Merleau-Ponty
[20]. Collaizi
[21]. Rigor
[22]. Epoché
[23]. Silent masculinity